دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

خواب و همش خواب و همش ...

بدون شرح:                 این که می نویسم شرح نیست! یک سوال است!!! از خودم البته... چه کسی یا چه چیزی دختران من را مجبور می کند تا بدین گونه با سختی و مشقت کنار یکدیگر بخوابند؟ ...
17 مهر 1393

بععععله!

    دخترک مشغول خوردن صبحانه است. چای در گلویش می پرد و سرفه می کند. می گویم: "آخ!" دوباره سرفه می کند و دوباره تکرار می کنم. خیلی جدی می گوید:"مامان نَمیگن آخ که!میگن عافیت باشه!"   ------------------------------------------------------------------------------------------ صبحانه اش را می خورد و می گوید: "مامان تموم شد!" می گویم : "نوش جانت!" می گوید:"مثل بابام باید بگی بوگو الهی شکر!"   --------------------------------------------------------------------------------------------   ساعت ده ...
9 مهر 1393

تکنولوژی!

دخترکم وقتی در تکنولوژی خیالی اش غررررررررق می شود!       آنچنان با لپ تاپش تایپ می کند ، و آنچنان با صفحه لمسی گوشی اش کار می کند، که گاهی وقتها مدتها نگاهش می کنم و فکر می کنم به اینکه کاش می دانستم در خیالش چه می بیند در این وسایل !!!   ...
25 مرداد 1393

ماموریت غیر ممکن 3

  ماه رمضان هم تمام شد! دیروز با دختر بزرگه و دختر دومی به نماز عید رفتیم و خستگی یک ماهه مان در آمد. پس از برگشتن و صرف صبحانه به اتفاق خانواده ،  ماموریت غیر ممکن 3 (پروژه از پوشک گرفتن!) را در مورد دخترک آغاز نمودیم. (در راستای امتداد ماموریت غیر ممکن 1 و 2 ) خدا را شکر تا به حال بد پیش نرفته ایم. اما هنوز به مرحله آگاه کردن خودجوش از طرف دخترک نرسیده ایم. فعلا جان در بدن دارم. ولی به محض خوابیدن دخترک چنان آرامشی برمن مستولی می شود که نگو و نپرس. با وجود اینکه تمامی تدابیر امنیتی برای هنگام خواب دخترک اندیشیده شده است (از قبیل یک لایه مشمع با متراژ بالا و یک عدد پتو و بازبینی...
8 مرداد 1393

حرف بزن مادر!

مامان بیا اینا رو بونونیم (بخونیم):   این چیه؟     اَدوشه     موتّه     مینون     اَمبوله مامان! امبوله می نونی؟     خدایا شکرت! روزی برای شنیدن این کلمات دلم پر می کشید. خدایا! لذت شنیدن و دیدن این لحظات را نصیب هر بانویی که آفریدی کن! ...
27 تير 1393

میهمان دخترک!

وقتی دخترک با میهمان خیالی اش روی مبل می نشیند و با هم تخمه می خورند و بگو و بخند می کنند:         و در راستای ادامه ی میهمانیِ فرضی:     همیشه بخند دلبندم! با خنده های تو من جان می گیرم! ...
27 تير 1393

دختری با کفش های کتانی!

دخترکِ عشق کفش کتانی من!     این کفش ها 3 سال قبل توسط همسر از مکه خریداری شد جهت دختر دومی. و چون برای دختر دومی کوچک بود به چمدان لباسهای کناری خانه منتقل شد. تا امسال که اندازه دخترک شده است. و پس از تست اندازه که با موفقیت همراه بود ، دخترک راضی به در آوردنش نشد. حتی در خواب!!! لذتهای کوچک زندگی نوش جانت جانِ مادر! ...
22 خرداد 1393

یک پست نمکی...!!!

همکاری دخترک با مادر در نمک کردنِ ظرف نمک!           فقط در آخر کار به این امر منتهی می شود و یک کار اضافه می ماند برای مامان بیچاره!!!     مشکلی نیست. می ارزید به سرگرم شدن دخترک و حس اعتماد به نفسی که وجودش را گرفته بود و برق خوشحالی که در چشمانش می درخشید.   اعیاد شعبانیه مبارک! ...
11 خرداد 1393