جماعت بانوان خانه مان بیمارند. سه تایمان سرماخورده ی ویروسیِ خفن و یکی سرماخورده سبک تر.(دختر دومی) به نوبت سرفه می کنیم و از دردی که در ریه هایمان می پیچد می نالیم. به ضرب دو تا آمپول و قرص های ساعت به ساعت و رنگ به رنگ خودم را سر پا نگهداشته ام تا بتوانم به دخترها برسم. امروز مدرسه تعطیل بود. دختر دومی زیاد بدحال نیود ولی خوب می توانست ویروس را به کلاس سوغات ببرد و کلی بچه را گرفتار کند. و برای همین او هم نرفت. و این هم حال و روز دخترک که از همه مان بد حال تر است و تبدار تر! عکس متعلق به وقتیست که شب تا صبح از شدت تب نخوابید و مهمتر از تب برایش آبریزش بینی...