دختر دومی کلافه از دست دوستش که در مورد آبنبات آوردن به مدرسه به او تذکر می داده ، دارد وقایع جاری شده بینشان را توضیح می دهد. و در این بین می گوید: "مامان دیگه می خواستم بهش توهین کنم.ولی پشیمون شدم!" -------------------------------------------------------------------------------------------------- با دختر ها مشغول جمع کردن اتاقشان هستیم. دختر دومی می پرسد: - مامان به نظرت دختر بزرگه تا من برم دانشگاه ازدواج کرده؟ = نمیدونم - حالا شایدم نخواد ازدواج کنه و بخواد بعد از دانشگاه کار کنه و پول در بیاره.هان؟ = اره خوب شاید! - ولی به نظر من ا...