هوای نوجوانی دختر بزرگه!
هوای نوجوانی دختر بزرگه! دختر بزرگه مشغول است.
درس می خواند مثل همه ی بچه های ششم که در آستانه ورود به مدارس تیزهوشان و نمونه هستند.
آهنگ گوش می دهد مثل تمام دختر های نوجوان.
هندزفری میگذارد در گوشش ،به خاطر اختلاف سلیقه ی موسیقایی با اعضای
خانواده ؛مثل همه دختر های نوجوان.
مدام در کار کشف اسامی خواننده ها و بازیگران است برای کم نیاوردن در بحث های دوستانه ؛ مثل تمام دختر های نوجوان.
برای لباس عیدش برنامه می ریزد و ست می کند رنگها را با هم و لیست می گیرد و احتیاجاتش را بیان می کند و برنامه می ریزد برای خریدشان.
در کار پس انداز است .تمام و کمال و با دقت و مهارت!
و با حسی کاملاً زنانه و کاملا برعکس مادرش ، در فکر پول جمع کردن و خریدن طلا.
آنچنان پیگیرانه از عقایدش دفاع می کند که اگر گالیله اینگونه از نظریه اش دفاع کرده بود وضعش بهتر از آنی بود که هست!!!
سوالات فلسفی می پرسد و دقایق متمادی با پدرش در باب آفرینش و ... بحث می کند.
گاهی مرا در آغوش می گیرد و می گوید :
"من نیاز به ابراز محبت مستقیم دارم!"
کاغذی که روی شیشه ی کمدش چسبانده است ، هر روز با یک بیت شعر یا با بیان یک حس یا یک برنامه ریزی پر می شود.
یا با پیغامی برای عمه که می داند یک روز در میان به خانه مان می آید.
گاهی صدایش بلند می شود و گاهی نرم و انعطاف پذیر است.
گاهی متقاعد می شود و گاهی به هیچ صراطی مستقیم نیست و حرف ، حرف خودش است .
و به طرز غریبی می خواهد متقاعدمان کند که دوران ما و افکار ما گذشته است.
همان طور که ما در دلمان می اندیشیدیم در روزگار نوجوانی ولی مهارت و جرات بیانش را نداشتیم.اما نوجوان ها و جوانهای امروزی نه تنها ابرازش می کنند ، بلکه آن را با بلندگو در گوشهایت فریاد می زنند!
دختر بزرگه این روزها یک نوجوان تمام عیار است و نمی دانم این نوجوانی و جوانی چند سال طول می کشد.
و ما چقدر طاقت و توانایی و مهارت همراهی و همدلی اش را داریم.
خدایا کمکش کن!
خدایا کمکمان کن!
چون مرحله خيلى حساس از زندكى بچه هاست كه ديگه مى خوان وارد جوانى بشن
انشالله خدا كمكتون كنه
