تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟! 1
در ایام تعطیلات عید امسال ، دلم بافتنی می خواست.
از طرفی هر چه گشته بودم جایگزینی برای "عزیز" پیدا نکرده بودم.چون اولاً عروسکهایی که می دیدم بدن نرم نداشتند و دوم اینکه اگر هم داشتند ، چشمشان بسته بود و به اصطلاح نوزاد خواب بودند.
و از آنجا که موقع بازیکردن دخترک ، باید عزیز به چشمانش زل بزند ، خریدشان منتفی می شد.
چه بسا که خودمان 2 مدلش را داشتیم.ولی هر بار که به دخترک می دادیم تاکید می کرد:
"هیس!نینی آبیده!بینین...آبه!!!"و با عجله نی نی را در قفسه جا می داد و مانع می شد از برداشتنش حتی توسط ما!
در همین راستا دست به کار شدم و از روز سه شنبه تا جمعه برای دخترک یک عزیز جایگزین بافتم:
بافت این عزیز 4 روز طول کشید و البته روز چهارم را تا 4/5 صبح بیدار بودم و با یک عکس اینستاگرامی به پروژه بافت خاتمه دادم.
خوشبختانه دخترک و عزیز خوب با هم کنار آمدند و عزیز قبلی که تقریباً آش و لاش شده است ، بالای کمد دیواری قرار گرفت تا اگر دخترک بهانه اش را گرفت احتمالاً ؛ این دو یار را به هم برسانیم در اسرع وقت!
و این هم سندی بر میزان کنار آمدن این دو یار جدید: