چهارشنبه بارانی!
چهارشنبه بارانی! چهارشنبه ی هفته ی گذشته و تهران گردی یک روزه ی من و خواهر شوهر به بهانه گرفتن لنز چشم برای من؛
و حسن آباد گردی در یک باران بهاری در حالی که نگاهت کامواهای رنگی رنگی را می بیند و ریه هایت از عطر باران پر می شود؛
که می شود حسن مضاعف!!!
مضاعف تر(!) خلوتی حسن آباد و فروشندگانی که دستشان زیر چانه هایشان بود و باران را تماشا می کردند!(البته به نسبت شلوغی و همهمه ی زمستان)
و خرید های ما برای دوره ی بافتنی بافیِ بعد از عید ، که می شود« عروسک بافی»...
کامواهای شال که جدید بود و خریدم تا ببینم چه از آب در می آید:
و کتابهای عروسک بافی جدید:
عاشقشان هستم و برای بافتنشان کلی ذوق دارم!
خدایا!
دستی بده و چشمی و وقتی و صد البته دلی خوش برای بافتن این ها!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
ولي من عاشق همين بافتني هاي كج و كوله ام 
از اسفند تا حالا هم دارم شال گردن گيس باف كه ياد داده بودين رو مي بافم . شايد هفته اي يه ساعت برسم وقت بذارم سرش ( ٢٨ كركره از ٥٨ تا رو بافتم ، خسته نباشم !) سارافون پليسه هم از اول زمستون شروع به بافتنش كردم و تا الان هر موقع بيكار مي شم ميارمش بهش ور ميرم: بنداشو جابجا مي كنم پاپيون براي كمرش مي بافم ..( عكسش تو پست وقتي مامان دست به ميل مي شود بهمن ٩٢ هست ) خلاصه دلخوشم با اين ميل و كاموا و بافتن هاي كج و كوله ! ايشالا با اين كامواها مثل هميشه چيزاي قشنگ ببافين و عكسش رو بذارين و من ذوقشون رو بكنم و دوباره با شور و شعف به دوست و اشنا و زن برادر و خواهر شوهرم نشون بدم انگار كه خودم بافتموشون !!!!! 
