تلخ و شیرین
تمام شد!
شاید آخرین روز باشد و شاید فردا آخرین روز است.
به هر حال تمام شد!
هر چند که رسماً کباب شد در رفت و آمدهایمان ، از گرما!
هرچند که دویدم بین کار و زندگی!
هر چند که این مدت نه از خواب شبانه چیزی فهمیدم و نه از بیداری روزانه!
که مدام دلم برای به موقع رسیدن و انداختن سفره افطارم جوشید.
که آب و سبزی آش رشته را خواهر شوهر گذاشت و بقیه اش را من پختم از کمبود وقت!
که تمام سبزی خوردن سفره های افطار را مادر شوهر داد.پاک کرده و شسته شده!
که تمام نان های تازه سفره را همسر خواهر شوهر آورد و پدر شوهر!
اما تمام شد!
شور و شوق و تمیز کردن خانه و مهیا کردن وسایل افطاری و سحری و مهیا کردن بچه ها و ...تمام شد!
حالا خانه تمیز شده و آماده است برای عید فطر!
که همیشه ی خدا باید آمدن و کی آمدنش در هاله ای از ابهام باشد!
خدا را شکر!
به خاطر دیدن ماه رمضان امسال!
به خاطر دلهایمان که امسال هم ذوق و شوق داشت.
و حسن ختام ماه مبارک هم باشد آخرین سری حلواهای امسال: