دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

عروسک سالهای دور

1393/7/19 7:26
نویسنده : مامان دخترا
1,571 بازدید
اشتراک گذاری

یک نوستالژی از سالهای دور

تنها مونس روزهای کودکی من!

 

 

عروسکی که فقط شنیده بودم که اوایل (زمانی که من خیلی کوچکتر بودم) در شکمش یک عدد رادیو داشته است!

و از خدا که پنهان نیست ، از شما چه پنهان ؛ با وجودی که زیپ پشت لباس عروسک را به چشم می دیدم ، ولی هیچ وقت باور نکردم!!!

عروسکی که هیچوقت اسم نداشت!!!

عروسکی که هر لحظه  موهایش را شانه می کردم...

و تمام دنیایم را در گوشش نجوا می کردم.

چقدر دلخور بودم از اینکه چرا پاهایش همشکل پاهای من نیست!

کنار باغچه ی حیاط 

روی تکه فرش کوچکی که کنار سنگفرش باریک مجاور درخت خرمالوی بزرگ و پربار

می انداختم ؛

و با یک عدد کیک "نیلو "

که سهم هر روزه ی من بود از زنبیل قرمز رنگِ خریدهای روزانه ی مامان ،

برایش تولد می گرفتم.

و کلی کاغذ ریز ریز شده روی سرش می ریختم!

حاضر بودم به خاطر یک لذت چند ثانیه ایِ رقص کاغذ پاره ها بالای سر عروسکِ محبوبم

بعد از بازی ، سختی جارو به دست گرفتن و جمع کردن کاغذ ها را بپذیرم!

و چشم انتظار بمانم برای فردا و کیک بعدی و چوب کبریت هایی که رویش می چینم به جای شمع!!!

عروسکم!

چقدر برایم روح داشتی تو!

از تو ممنونم!

شاید تو هم سهمی داشتی از لذت بردن امروزم از بچه هایم!

حالا...

من به جای کاغذ پاره های رنگی

و به جای تو ،

دلم را ؛

و عشقم را قسمت قسمت می کنم

و با شوقی وصف ناشدنی بر سر دختر هایم می پاشم!

حتی اگر گاهی رنج جارو به دست گرفتن و جمع کردن خرده هایش را بپذیرم ،

باز هم راضی ام!

من تازه می شوم از دیدن رقص باران عاشقی ام بر سر دخترها...

 

پسندها (3)

نظرات (6)

سنبله
19 مهر 93 18:20
سلام دم شما گرم چقدر خوب نگهش داشتین .
مامان یاسی
20 مهر 93 13:41
با اجازه لینکتون کردم چون همیشه میخونمتون.
فاطمه
22 مهر 93 9:54
من هیچ وقت عروسک نداشتم. همیشه داداشم نابودشون می کرد...
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰
24 مهر 93 8:30
واى چه جالب كه هنوز دارينش ...
مامان مريم
11 آذر 93 12:54
یاد پرنسس خودم افتادم