روز اول مدرسه دختر بزرگه
پاییزتان مبارک!
اولین روز پاییز ، با خنکی دلچسبی از راه رسید.
امروز هم دختر بزرگه را راهی کردیم و رفت.
البته بنا بر شرایط ایجاد شده مبنی بر بیدار شدن دخترک و تدبیری که اندیشیدیم تا در آغوش پدر بماند و ما بتوانیم برویم ، پدر نتوانست دختر بزرگه را از زیر قرآن رد کند و عکس ها را به مدد تایمر دوربین انداختم:
و پس از آن مراسم رفتن به خانه ی مادر و رد شدن دوباره از زیر آب و قرآن.
و صد البته مراسم کادو گرفتن ابتدای سال هم که جای خود را دارد:
به همین مناسبت مقدار قابل توجهی مراسم بوس و بغل و احساسات پاک نوه و مادر بزرگی داشتند دوتایی:
بعد هم رفتن به سوی مدرسه و مشایعت روز اول تا دم در مدرسه.
دختر بزرگه رسماً دانش آموز سال ششم شد.
و به عبارتی ، دانش آموز سال ششم دوره ی دوم ابتدایی!!!(خدایا به آموزشمان رحم کن!)
خدایا !
به خاطر امسال هم شکر!
همین قدر که بودم تا از رفتن دخترانم به مدرسه و دیدن یک سال بزرگتر شدنشان لذت ببرم شکر!
باز هم بگویم پستهای پایین عجیب تازه است؟
امروز بعد از ظهر پست دیگری در راه است!
چهل تیکه با یک پست خوشمزه و مجلسی به روز است.