دوازده بدر 93 !
امسال هم دوازده بدر داشتیم و هم سیزده بدر!
قرار بود دوشنبه برویم شمال.
اما از آنجایی که مسافرت رفتن ما مساویست با بارش برف و باران و تغییرات جوی آنچنانی! کنسل شد.
اگر در شهر و دیاری شاهد خشکسالی هستید ، راه دوری نروید!
کافیست به ما اطلاع دهید تا ما عزم مسافرت کنیم و چنان سیل و بورانی راه بیفتد که نگو و نپرس!
خلاصه گفتیم حالا که مسافرت نمی رویم از روز 10 فروزدین را در خانه مادر شوهر بگذرانیم.
و در همان روز هم قرار گذاشتیم که با خواهر شوهر و برادر شوهر و دختر آن یکی خواهر شوهر و البته خانواده محترم خودمان ، به تهران گردی یک روزه برویم.
10 و 11 فروزدین را خانه ی مادر شوهر بودیم به صرف پلو ماهی و سالاد الویه و آش و آبگوشت!
و این هم اسناد سالاد الویه با تزیین زهرا:
روز 12 فروردین هم با وجود باد وحشتناکی که می وزید و سرمای استخوان سوزی که بود ساعت 12 راه افتادیم و در "عطا*ویچ " خودمان را با پیتزا و غول معروفش خجالت دادیم و غذایمان را بردیم خانه ی برادر شوهر و با یک چای داغ بعد از غذا از خانه زدیم بیرون به مقصد پارک چیت*گر.
در پارک ، بعد از سالیان سال یاد جوانی کردیم و دوچرخه سواری مبسوطی نمودیم و مسیر 5 کیلومتری را رکاب زدیم.
و دروغ چرا؟
دو بار هم دوچرخه را دست گرفتیم و در سربالایی ها پیاده روی را برای سلامتی بدنمان مفید تر دانستیم !!!
هر چه بود از بقیه اعضای گروه که نیمه کاره برگشتند و ضعف نمودند و آبمیوه در یک دست و چیپس در دست دیگر مثل بید می لرزیدند بهتر بودم!(خواننده این وبلاگ هم هستند البت!)
و یا از زهرا که جیغ زنان و بدون ترمز اصابت کرد به دیوار!که جاده پیچیده بود و زهرا نپیچیده بود!
بعد از آن رفتیم دری*اچه شه*دای خل*یج فا*رس.
خوب بود و چسبید.
بسیار سرد بود و پفک خوردن مرغهای دریایی اش حسابی جالب بود.
از آنجا هم رفتیم هایپر استار و خرید کردیم .
عاشق این فروشگاهم!
حالم را جا می آورد.
و این بود خاطرات دوازده بدر ما!