دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

تکنولوژی!

دخترکم وقتی در تکنولوژی خیالی اش غررررررررق می شود!       آنچنان با لپ تاپش تایپ می کند ، و آنچنان با صفحه لمسی گوشی اش کار می کند، که گاهی وقتها مدتها نگاهش می کنم و فکر می کنم به اینکه کاش می دانستم در خیالش چه می بیند در این وسایل !!!   ...
25 مرداد 1393

کیف تبلت...

یکی دیگر از بافتنی های ماه رمضانی:       کیف تبلتی که ابتدا برای دختر بزرگه بود و بعد از اینکه تبلت دختر دومی به رحمت خدا رفت و تبلت دختر بزرگه به دختر دومی بخشیده شد ، به دختر دومی بخشیده شد!   اول: توضیح:بافت کشبافت دو تایی با تزیین گل بافتنی و ساقه دوزی و دوخت کامدای یوموش قهوه ای به جای خاک! در اینجا گل ، هم نقش تزیین را ایفا می کند و هم نقش دکمه برای بستن در کیف!(اوج مصرف بهینه!!!)   دوم: سارافون دختر دومی تمام شد و به زودی عکس گذاشته خواهد شد.   سوم: شال و دستکشی که قبلا برای خودم بافته بودم ، آورده ام برای دوخت مروارید و...
21 مرداد 1393

شرح حال!

ما خوبیم. منظورم من و دخترک هستیم. من زنده ام. هنوز جان در بدن دارم! هفته قبل در چنین روزی شروع کردیم و حالا به نتایج بسیار خوبی رسیده ایم. دخترک تا حدود 98 درصد به خودش مسلط است. شبها هم همچنین! و از مزایای 4 روز تعطیلی ام و گوش به زنگ بودن تکمیل شدن پازلم بود. با خوم گفتم من که باید نیم خیز باشم برای دویدن به سمت مکان مزبور! پس در این نیم خیز بودن یک کار مفید هم کرده باشم. و این پازل در حالت دوزانو و نیم خیز نشستنِ من تکمیل شد:     به قول دخترک: "این منم ، این تویی!" از میزان شباهت دخترک و دختر بچه ی این پازل ، می توان به میزان شباهت من و این...
15 مرداد 1393

ماموریت غیر ممکن 3

  ماه رمضان هم تمام شد! دیروز با دختر بزرگه و دختر دومی به نماز عید رفتیم و خستگی یک ماهه مان در آمد. پس از برگشتن و صرف صبحانه به اتفاق خانواده ،  ماموریت غیر ممکن 3 (پروژه از پوشک گرفتن!) را در مورد دخترک آغاز نمودیم. (در راستای امتداد ماموریت غیر ممکن 1 و 2 ) خدا را شکر تا به حال بد پیش نرفته ایم. اما هنوز به مرحله آگاه کردن خودجوش از طرف دخترک نرسیده ایم. فعلا جان در بدن دارم. ولی به محض خوابیدن دخترک چنان آرامشی برمن مستولی می شود که نگو و نپرس. با وجود اینکه تمامی تدابیر امنیتی برای هنگام خواب دخترک اندیشیده شده است (از قبیل یک لایه مشمع با متراژ بالا و یک عدد پتو و بازبینی...
8 مرداد 1393

تلخ و شیرین

  تمام شد! شاید آخرین روز باشد و شاید فردا آخرین روز است. به هر حال تمام شد! هر چند که رسماً کباب شد در رفت و آمدهایمان ، از گرما! هرچند که دویدم بین کار و زندگی! هر چند که این مدت نه از خواب شبانه چیزی فهمیدم و نه از بیداری روزانه! که مدام دلم برای به موقع رسیدن و انداختن سفره افطارم جوشید. که آب و سبزی آش رشته را خواهر شوهر گذاشت و بقیه اش را من پختم از کمبود وقت! که تمام سبزی خوردن سفره های افطار را مادر شوهر داد.پاک کرده و شسته شده! که تمام نان های تازه سفره را همسر خواهر شوهر آورد و پدر شوهر! اما تمام شد! شور و شوق و تمیز کردن خانه و مهیا کردن وسایل افطاری و سحری و م...
5 مرداد 1393

حرف بزن مادر!

مامان بیا اینا رو بونونیم (بخونیم):   این چیه؟     اَدوشه     موتّه     مینون     اَمبوله مامان! امبوله می نونی؟     خدایا شکرت! روزی برای شنیدن این کلمات دلم پر می کشید. خدایا! لذت شنیدن و دیدن این لحظات را نصیب هر بانویی که آفریدی کن! ...
27 تير 1393

کیف موبایل1

این شب های ماه رمضان ، به خاطر اینکه تا سحر بیدار می مانم برای درست کردن سحری ، بسیار به کارهای بافتنی ام رسیدم. نمونه اش یک کیف برای گوشی ام:         بافتنی های بیشتری در راه است! ...
27 تير 1393

میهمان دخترک!

وقتی دخترک با میهمان خیالی اش روی مبل می نشیند و با هم تخمه می خورند و بگو و بخند می کنند:         و در راستای ادامه ی میهمانیِ فرضی:     همیشه بخند دلبندم! با خنده های تو من جان می گیرم! ...
27 تير 1393

این روزهای دختر بزرگم

  شکر خدا دختر بزرگه هم آزمون تیزهوشان قبول شد و هم نمونه. اما از آنجاییکه حوصله و اشتیاقی برای آزمون ورودی مجدد (جهت ورود به مقطع دبیرستان ) در سه سال آینده را نداشت ، مدرسه ی تیزهوشان را انتخاب کرد. مراحل ثبت نام انجام شد. حالا دختر بزرگ من مقطعی متفاوت را تجربه می کند. حالا دیگر یک دختر بچه ی دبستانی نیست. هر چند که رفتار و منش زندگی اش مدتهاست که او را از لاک یک دختر ابتدایی در آورده است! این روزهایش هم با بافت شال و کمی کتاب و تبلت فراوان می گذرد. دوست دارم بیشتر مطالعه کند. و دوست دارم خودش به این نتیجه برسد که باید معلوماتش را زیاد کند. برایت روزهای خوبی را آرزو می کنم دختر عزیز من...
21 تير 1393