دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

تند خوانی!

کارمان به جایی رسیده است که موقع خواندن اس ام اس یا وبلاگ نویسی باید مراقب آمدن دختر دومی باشیم. خدا را شکر دخترم روان خوانیِ مدرسه را با صبر و حوصله می خواند ولی  اس ام اس را در یک نگاه! و اگر اس ام اس از جانب همسر باشد ، استعدادهای دختر دومی در تند خوانی ، عجیب شکوفا می شود!!! خدایا شکرت!   ...
25 فروردين 1393

هوای بهاری دختر دومی

دختر دومی را بد جوری هوای بهاری گرفته است قبل از شروعش! هر چند که دخترم تمام این شش ماه را ، البته صبح های این شش ماه ، قبل از رفتن به مدرسه اش را ،در حال و هوای خماری و بی حسی بهاری بود! این هم سندی بر مدعایمان جهت ثبت در تاریخ هفت سالگی دختر دومی:     دخترم به حالت نیمه نشسته و نیمه خوابیده و نیمه سجده ، چرت می زند تا سفره صبحانه انداخته شود!!! ...
19 اسفند 1392

خرید از ...

    دختر دومی  از مدرسه برگشته است و با شادی می گوید: " مامان امروز با پولی که دادی رفتم از «کوفه» خرید کردم!!!" من: از کجا؟ دختر دومی:"از کوفه دیگه!از کوفه ی مدرسمون.یه بیسکویت بزرگ خریدم!" و کاشف به عمل آمد که دخترم از بوفه مدسه خرید نموده اند!   پنجشنبه 16 اسفند 92 ...
15 اسفند 1392

دختر با سواد من !2

دختر دومی با سرعت رو به با سواد شدن می رود و در هر فرصتی با سواد نصفه و نیمه اش می نویسد و می نویسد و می نویسد! امشب که دفتر مشقش را چک می کردم برای امضای تکالیفش ، با این نوشته روبرو شدم و بی انصافیست اگر نگویم که خستگی ام در آمد. هر چند که با غلط املایی می نویسد. ولی برایم این مهم است که می نویسد!     ترجمه ی نوشته: خدا ممنونیم از نعمتهای خوب! از طرف...   و ابراز احساساتش به گلها:     ترجمه ی نوشته: این گل برای من خیلی عزیز است. فلش پایین مصنوعی و شل و ول قرمز!   که البته خواهر جانشان پیش دستی کرده و...
4 اسفند 1392

تولد دختر دومی

روز سه شنبه یک جشن تولد مختصر و مفید برای دختر دومی در کلاسشان گرفتم. البته از شانس ما بود که معلم نقاشی نیامده بود و معلمشان تایم نقاشی کشیدنشان را برای تولد دختر دومی داد. خوب بود و با مزه. اینکه برق شادی را در چشمهای دخترم می دیدم بسیار به من چسبید. و تشکر های دختر های کوچولو موچولوی مینیاتوری کلاس اولی. و اینکه ابتدای جشن ، به واسطه درس علومی که قبلاً گرفته بودند مبنی بر تقسیم خوراکیها به" مفید و غیر مفید" ، همه خاطر نشان کردند که : " خانوم ما پفک نمیخوریم.چون غیر مفیده!!!" و بعد از 10 دقیقه مشتهایی بود که از پفک پر میشد. و دل کوچکشان برای بغل دستیشان هم جوش می زد که پفک کم خورده است!!! چ...
3 بهمن 1392

دختر 7 ساله من!تولدت مبارک!

   7 سال قبل در چنین روزی منتظر بودم. انتظاری کشنده پس از یک ماه کامل استراحت مطلق! یک ماه پر از استرس. نه ماه تمام را با استرس گذراندم. از ابتدای آمدنت که چند مدتی استراحت مطلق شدم و با کلی عذاب نگهت داشتیم. از طول مدت بارداری که یک روز وزنت کم بود و یک روز در خشکی به سر می بردی. یک روز پیشنهاد تست دیابت می دادند و یک روز پیشنهاد سونو گرافی سه بعدی. خلاصه با هر بدی و خوبی ، روزگار با هم بودنمان سپری شد. وقتی که برای آمدن تو می رفتم ، دختر بزرگه را به خانه خاله رساندیم تا آنها او را به پیش دبستانی ببرند. و من یک دنیا اشک ریختم از اینکه شاید بار آخری باشد که می بینمش!!! و البته آنجا بود...
1 بهمن 1392