دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

دلخوشی من!

من عاشق این انگشتهای فشرده شده دخترک موقع راه رفتن هستم.واعتراف میکنم که موقع راه رفتنش از بالا مدام به پاهایش نگاه میکنم و دلم ضعف میرود برای این نخود فرنگی های کوچولو!     ...
16 آذر 1392

حراج کیف!

  دوست داشتم یه پست مفصل درباره دختر بزرگه بنویسم که حال و روزش رو در بر بگیره.آخه یه دختر یازده ساله نه اونقدر شیرین کاری داره که بنویسی و نه بزرگه اونقدر که بتونی ازش بگذری. این روزها دختر بزرگه درگیر درس و کلاس زبانه.والبته دونگ یی!تحت هر شرایطی تمام برنامه ریزیها جوری تنظیم میشه که سر سریال دونگ یی کاری نباشه برای انجام دادن.تازه دخترم با تمام شخصیتهای سریال هم همراهی میکند و جواب هریک را با "آفرین" "خوب کاری کردی"  "حقت بود"  "پس چی فکر کردی"  "دلم خنک شد"  "باید فکر اینجاش رو میکردی"  و... میدهد.درباره تمام لباسهای دونگ یی حرفی و ای...
16 آذر 1392

کاردستی درخت پاییزی

دوباره دختر وسطی کاردستی داشت.اینبار درخت پاییزی.وسط یه روز شلوغ که دختر بزرگه رو باید از کلاس زبان می آوردم و برای جشن تولد دوقلوهای برادرم دنبال کادو میرفتم و لوبیا سبز برای خرد کردن مونده بود و ... باید درخت پاییزی هم برای دختر وسطی درست میکردم و تاکید میکرد مدام که آخرین مهلته.راست هم میگفت چون وقتی هفته تموم بشه واحد کار پیش دبستانی عوض میشه و کاردستی هفته قبل دیگه ارزش چندانی نداره.خلاصه با کاغذ رنگیهایی که از قبل خریده بودم شروع کردیم به درست کردن.دختر وسطی هم برگها رو چسب میزد و میچسبوند.کار بدی در نیومد و از نتیجه راضی بودم.دختر وسطی هم خوشش اومده بود خدا رو شکر.       امسال از اول سال ...
16 آذر 1392

برچسب تشویقی 2

برچسبهای تشویقی همچنان جواب میدهد.مصداق السابقون السابقون است.هر کدام از دخترکان تلاش میکنند که کارهای به اصطلاح خودشان خوب انجام دهند تا به برچسب هایشان اضافه شود.اتاق همیشه تمیز و جمع و جور است.لباسهای مدرسه به جالباسی آویخته میشود بدون اینکه فریادی بکشم!سفره و زیر انداز که جمع آوری اش با دختر بزرگه است جمع میشود.موهای دختر وسطی بعد از آمدن از مدرسه شانه میشود و دست و پایش بدون حرف و حدیثی شسته میشود و جورابش برای شستن آورده میشود.یک روز دختر بزرگه برای کل روز از برچسب تشویقی محروم شد و دیروز دختر وسطی.و آنوقت است که مادر دلش برای دخترکهایش آتش میگیرد و از زمین و زمان کار میتراشد برای برچسب گرفتن جبرانی که مبادا در شمارش هزاران باره برچس...
16 آذر 1392

تولد دخترک

تولدت مبارک دخترک! امروز تولد دختر کوچیکه است.امروز دخترک یکساله شد.یاد سال قبل می افتم که این روزا چه حال و روزی داشتم و این ساعتها چه دردی رو تحمل میکردم.حس قشنگیه ولی برای بعدا! دخترک چهار دندون در آورده و پنجمی و ششمی هم در راهه.دو ماهه که راه میره و مدام دددددد رو تکرار میکنه.به باباش به شدت وابسته است و ظهر که خواهرهاش از مدرسه میان کلی ذوق میکنه.یا به قول دختر وسطی (قوذ!!!)میکنه.اهل بازیه و نسبتا آرومه.فردا وقت واکسن یکسالگیشه . باید بره درمانگاه.غذا خیلی دوست داره و شیر هم دوهفته ای هست که داره پاستوریزه میخوره.حالا که شیر پاستوریزه رو شروع کردم میبینم که چقدر میتونسته شیر بخوره و نمیخورده.شیر خشک رو از 120سی سی بیش...
16 آذر 1392

جشن تولد خواهرانه

  دیروز تولد دخترک بود و من که میخواستم یه جشن سه نفره در آینده براشون بگیرم دیروز رو جشن نگرفتم.اما شب صدای پچ پچ و رفت و آمد خواهران بزرگتر به من فهماند که خبرهایی است.بعد هم که بر سر اینکه کدوم روسری رو روی میز بندازن به عنوان رومیزی و چه خوراکی بیارن و چه رنگ بادکنکی بزنن با هم بنای ناسازگاری رو گذاشتن و من طبق معمول نقش قاضی رو بازی میکردم.خلاصه طی مذاکراتی طولانی قرار شد هرکس یه میز بچینه.دختر بزرگه برای کیک و دختر وسطی هم برای خوراکی! بادکنکها با کمک هم باد شد.خوراکی ها چیده شد.ایرادها از هم گرفته شد.دختر وسطی از رنگ بادکنک ایراد میگرفت.دختر بزرگه از میوه چیدن دختر وسطی.لباسها و کفش پاشنه بلند هم که جزء لاینفک زنگی...
16 آذر 1392