شال گردن گیسبافت
جمعه شب در راستای کارمند شدن شدن ناگهانیمان در این هاگیر و واگیر ، و در راستای اینکه دخترک را باید به مادر شوهر و خواهر شوهر بسپاریم ، زنگ زدم و مژده مهمان شدن دخترک را به مادر دادم.(برای روز شنبه)
در میان حرفهایم یادم افتاد که هنوز کادو تولد خواهر شوهر شوهر کوچیکه و زهرا(دختر خواهر شوهر بزرگه ) را هم ندادم.
خلاصه در یک اقدام انتحاری! خودمان را هم مهمان خانه مادر کردیم.
به صرف قرمه سبزی مبسوط و سبزی خوردن تازه و دور همی...
کادوها هم داده شد و این را هم علاوه بر کادو برای زهرا بافتم:
و مدل انداختنش که دختر بزرگه زحمتش را کشید:
آموزشش را که بسیار آسان است ظرف امشب تا فردا در چهل تیکه خواهم گذاشت.
یکشنبه 12 دیماه 92
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی