دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

سه شنبه بازار فومن

بازار دوست داشتنی فومن... این بازارها معمولا حالم را به جا می آورند! روح زندگی در آنها موج می زند...                           و دخترک خسته ی من که در میان سه شنبه بازار فومن مشغول استراحت است:     پی نوشت: از بس از زمین و زمان عکس انداختم که لحظه لحظه ی بازار همیشه در ذهنم بماند ، فروشندگان به همدیگر می گفتند: "این خانم هیچی نمی خره...فقط اومده عکس بندازه!" ...
10 خرداد 1394

نوروز 1394

نوروز امسال هم در مانند دو سال قبل در کلبه ی روستایی واقع در قلعه رودخان گذشت. روز 29 اسفند در کلبه بودیم و شب ، هنگام تحویل سال با هم و در کنار هم گذراندیم.         ادامه مطلب...                         ...
5 ارديبهشت 1394

اینستاگرام...

بعد از حدود یک ماه و اندی دوباره موفق شدم که بنویسم. نه اینکه میلی برای نوشتن نباشد.که دلم پرمی کشید برای دوستانم در اینجا. اما به هر حال باید پذیرفت که این روزها شبکه های اجتماعی گوشی همراه بیشتر و بهتر در دسترس هستند برای حرف های دل! اما از آنجا که اینجا را از ابتدا برای دخترهایم نوشتم ، دوست دارم این رسالت را به پایان برسانم. و برای آن دسته از دوستان که دسترسی به فضای مجازی هم دارند ، آدرس و آی دی اینستاگرامم را هم می گذارم تا اگر مایل بودید در ارتباط باشیم ، راهی باشد بینمان...   https://instagram.com/mehrbano0o0/ آی دی: mehrbano0o0 ...
4 ارديبهشت 1394

قاب گوشی بهاری

قاب گوشی بهاری... یک قاب ، که با لاک رنگ شده بود و با استن پاکش کرده بودم و به فنا رفته بود! و با رنگهای ویترای جان دوباره گرفت...       پیشاپیش سال نو مبارک... ...
29 اسفند 1393

روزهای پایانی...

این روزها کمتر می رسم که به وبلاگ سر بزنم. نمی دانم شاید یکی از علتهایش هم رونق گرفتن شبکه های اجتماعی موبایلی باشد. روزهای بدی نیست. خصوصا که عاشق روزهای پایان سال هستم. این مدت بیکار هم نبودم سرم به بافتنی گرم بود. عروسک بافی ام دوباره رونق گرفته است. خرس بافتنی من:         ...
29 اسفند 1393

ویترای (نقاشی روی شیشه)

مدتها بود که در آرزوی تجربه ی هنر "ویترای" یا نقاشی روی شیشه بودم. ترس از شکست و هدر دادن مواد مصرفی نمی گذاشت تا تصمیم بگیرم برای خریدن مواد اولیه و تجربه کردن این کار. بالاخره دل به دریا زدم و با مواد و رنگ ایرانی و تخصص صفر !!! شروع به کار کردم و نتیجه ی اولین تجربه شد این:           عالی نشد ولی حال دلم را بدجور به جا آورد!   آرزوهای بعدی که دلم می خواهد جامه ی عمل بپوشانم ، نقاشی روی پارچه ، شمع سازی و بافت کیف با نخهای کنفی می باشد. موفق می شوم آیا؟؟؟ ...
15 اسفند 1393