سرگرمی های دخترک!(2)
یکی دیگر از سرگرمیهای دخترک که دوام چندانی هم نداشت این بود:
این دوست کوچولو بعد از مهمانی هفته پیش خانه خاله،به دخترها هدیه شد.محض
اینکه ما امسال به خاطر نداشتن جایی مشخص و رفتن به مسافرت ماهی نخریدیم و
دخترها چنان با افسوس و حسرت به تنگ ماهی خاله که حاوی سه ماهی قرمز بود
نگاه کردند که یکی از ماهی ها را صاحب شدند.
ما هم این مهمان کوچولو را در تنگ من در آوردی و دست ساز خودمان قرار دادیم و
کلی با عزت و احترام او را در راهرو گذاشتیم تا از نور کافی آفتاب بهره مند باشد و
خلاصه در خانه ما بهش خوش بگذرد.
دخترها هم با ذوق دور مهمان مینشستند و ماهی برایشان نمایش اجرا میکرد.
دخترک هم محو این موجود زنده بود آنقدر که انگار تا به حال موجود زنده ندیده است!
و پس از نگاه و تفکر فراوان در مورد زندگی و حرکات ماهی ابراز احساسات هم فراموشش نمیشد!
اما از بد روزگار این مهمان در یک اقدام غافلگیرانه مرحوم شد.
داشتم از راهرو می گذشتم که دیدم دخترک بسیار ساکت کنار تنگ ماهی ایستاده و دستش تا مچ در تنگ ماهیست.
دخترک را بردم و بعد از شستشوی حسابی دستهایش درس در زمانی که فکر میکردم
موضوع به خیر و خوشی تمام شده ،در گذر بعدی از راهرو دیدم ماهی طفلکی روی آب
مانده است!
ماهی قرمز هنوز نیامده رفت.
یکی از دلایلی که از ماهی خریدن طفره می روم همین است که دوست ندارم مردن
ماهی اعصابم را به هم بریزد!
*دخترک امروز واکسن 18 ماهگی را زد و هنگام تزریق خم به ابرو نیاورد.اما از صبح تا
حالا نالان است و گریان.خدا به خیر کند امشب را تا صبح!