دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 15 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

پایان سال تحصیلی 92-91

1392/9/16 14:20
نویسنده : مامان دخترا
993 بازدید
اشتراک گذاری

کارهای ثبت نام دختر دومی انجام شد و مدارک جور شد و تحویل داده شد!

آزمون ورودی را هم با موفقیت پشت سر گذاشته.

دختر دومی حالا به صورت بالقوه دانش آموز کلاس اول است.

 

از فردا دخترها تعطیل هستند و من نمیدانم خوشحال باشم یا ناراحت!

 

 

خوشحالم چون دیگر لازم نیست که از ساعت 6 صبح اسیر باشم برای صبحانه آماده

کردن و بیدارکردن بچه ها و لباس پوشاندن دختر دومی و شانه کردن مو و گل سر زدن

و صبحانه دادن و خوراکی آماده کردن و  ...

 

 

ناراحتم برای اینکه از فردا زندگی ام کمی از روال دوست داشتنیِ الان خارج میشود.

 

 

دیگر مجبور نیستم صبح زود بیدار شوم و این یعنی از دست دادن لا اقل دو ساعتِ

صبحگاهیِ پر انرژی و کار کردن در سکوت و تنهایی.

 

 

یعنی اتاق و تخت دخترها تا ظهر به هم ریخته است و سفره صبحانه تا میان روز پهن و

صبحانه خوردنِ تنهایی!

 

 

یعنی غذایی که دیرتر پخته میشود و طبیعتاً با استرس بیشتر که مبادا دیر شده باشد!

 

 

یعنی اینکه وقت برای کارهای فوق برنامه کم می آورم و بافتنی و کامپیوتر و اینترنت و

... شاید تا بعد از ظهر قابل دسترسی نباشد!

 

 

ولی خوب یک برنامه ریزی همه چیز را بهتر میکند.

 

 

شاید کاملا حل نکند ولی اوضاع را سر و سامان می دهد.

 

امروز به مناسبت آخرین روز سال تحصیلی ، دختر بزرگه و دختر دومی از طرف مدرسه

به فضای سبز کنار مدرسه رفتند و خوش گذراندند.

 

 

از دیشب مثل مورچه ای که از هر جایی آذوقه برمیدارد و به لانه میبرد، دخترها دنبال

خوراکی های مختلف می گشتند و در سبد مخصوص گردششان میگذاشتند.

 

 

من هم میان روز چون قصد داشتم برای خرید روز پدر بروم ، دخترک را خانه مادر

گذاشتم و سر راه هم سری به بچه ها زدم برای عکاسی.(طبق رسم هر سال)

اینقدر خوشحال بودند و بهشان خوش میگذشت که در آسمانها سیر میکردند.

 

 

 

و ظهر با چشمانی گریان از مدرسه بازگشتند به سبب دلتنگی برای معلمانشان!

 

 

دو تایی سردردکنان خوابیده اند .و از شرایط فعلیشان اطلاعی در دست نیست!

 

 

 

سال تحصیلی 92-91 هم تمام شد.

 

 

انگار همین دیروز بود که کیف و وسیله برایشان خریدم و با شوق و ذوق عکسش را

اینجا گذاشتم.

 

 

انگار همین دیروز بود که کتابهای نویشان را با شوق ورق میزدم و تند تند میگفتم:

" امسال این را هم یاد میگیری!"

 

 

 

خداحافظ کلاس پنجمِ دختر بزرگه!

 

 

خداحافظ پیش دبستانیِ دختر دومی!

 

 

و سلام 4 ماه تعطیلی تابستان!

 

 

دخترک هم که بصورت شبانه روزی در مکتبِ مامان ، تحصیل علم می کند!

 

 

بدون تعطیلی!

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
31 اردیبهشت 92 16:17
مبارک باشه.

الهی بمیرم گریه کردن برا معلمشون؟یادم از اون موقع های خودم اومد که همینطوری دلمون تنگ می شد برا معلممون.

هدیه ی روز پدر؟

مگه روز پدره؟

وا؟

جدی؟

کی؟

ما هم باید بگیریم براشوهرامون یعنی؟

(شکلک یه نرجس که الان براش صرف نمیکنه بعضی مناسبت ها یادش باشه!)




شوهرامون؟

مگه ما شوهر هم داریم؟

اصلا ما کی هستیم؟

من نه منم، نه من منم!

(آیکون یه مامان دخترا که اصلا از بیخ و بن منکر همه چیز حتی وجود خودش شده.صرفا به خاطر روز مرررررررررررد!)

مانلی مادر باران
31 اردیبهشت 92 17:45
وقتی باران رو آزمایشی گذاشتم مهد فکر میکردم بعد از سه سال از اینکه یه نصفه روز میتونم واسه خودم باشم خوشحال میشم اما تمام اون نیم روزها که مدت کوتاهی هم بود (10 روز بیشتر مهد نرفت ) انگار گم کرده داشتم واقعا گاهی وقتها ادم نمیدونه خوشحال میشه یا ناراحت تعطیلات تابستانی خوشی رو برای شما و دختراتون ارزو میکنم


بچه های کوچیک رو خیلی سخته از خودت جدا کنی.
مخصوصا که تنها فرزند هم باشه!
سميه مامان گل دخترا
31 اردیبهشت 92 18:06
مبارك باشد فارغ التحصيلى دخترا. انشاالله دانشگاه رفتن ودكترا گرفتن.
دختر ما كه دو هفته اى هست تعطيل شده.
راست ميگى يه خوبى هايى داره،يه بدى هايى....


چرا؟
به خاطر گرما؟
پس تو به روال عادی زندگی تابستانی رسیدی!
مامان سونیا
31 اردیبهشت 92 19:25
ای بابا چشم روه بگذارید دوباره پائیز میشه باید برید مدرسه بعدشم این همه کلاس تابستونی دیگه غصه برای چی خانمهای درس خون و عشق مدرسه


چی بگم والا!
مامان تسنيم سادات
1 خرداد 92 6:30
امتحانات دختر بزرگه هم تموم شد يعنى ؟
الان كه خيلى زوده..؟
چقدر طولانى ...! تعطيلات ٤ ماهه !
ايشالله به دخترا خوش بگذره و از اين ٤ ماه نهايت استفاده رو بكنند و البته شما هم
باشه عزيزم عكسشون رو مى گذارم فقط دو تاشون خونه مامانم هستند (يعنى جا موندن اونجا)


ممنون گلم.
خیلی لطف میکنی.
مامان مهسا
1 خرداد 92 7:59
سلام مامان دختراي بي حوصله
خداحافظ مامان دختراي پر انرژي
خداحافظ مامان دختراي عروسك باف
خداحافظ مامان دختراي هر روز مطلب بذار
خداحافظ مامان دختراي هي عكس و نمونه كار جديد بذار تو وبلاگ و دل همه رو آب كن براي هنرهاش


وايسا دنيا مامان دخترا نيخواد پياده شه


این نظرت مامان مهسا چنان ما را غیرتی ساخت که در دم پست جدیدی ارسال نمودیم!
باشد که قبول افتد!
یه دوست ( مامان ریحانه )
1 خرداد 92 13:40
سلام
امید که همه مراحل زندگی رو به خوبی پشت سر بزارن
یاد دلتنگی های خودم افتادم حالا موقع تعطیل شدن مدرسه دلم برای شاگردام تنگ میشه


جدا شدن از بچه هایی که یکسال باهاشون زندگی کردی خیلی سخته!
درکت میکنم.