سلام بر رمضان!
این چند روز درگیر ردیف کردن کارهای ماه رمضان بودم.
برای من ماه رمضان و آماده بودن قبل از آن همان قدر جنب و جوش دارد که عید نوروز و سال نو دارد.
سه روز است که مشغولم و شلوغ!
سبزی قرمه آماده شد.
مرغ ها شسته و بسته بندی شد.
جارو و دستمال کشی انجام شد.
سرویس بهداشتی شسته شد.
سبد لباسها طی چند نوبت شسته و خالی شد.
بوی سیر سرخ شده تمام خانه را پر کرده.
میز ناهار خوری به خارج از آشپزخانه منتقل شد برای استفاده موقع سحری خوردن.
وسایل و ظروف افطار آماده شد و چیده شد.
ظرفهای سحری امشب آماده شد.
خورش کرفس در حال جوشیدن است برای سحر.
برنج سحری خیس شد.
و ما تقریبا برای ماه رمضان آماده ایم!
بچه ها هم مثل خودم برای ظرفها و چیدمان ذوق میکنند و نظر می دهند.
این روزها و لحظه ها را دوست دارم.
مثل هر سال.
حتی زمانی که ازدواج نکرده بودم این روزها در تکاپو بودم.
انگار که فردا عید است.
ظاهر خانه و ظاهر خودم و بچه هایم بسیار برایم مهم است، که مرتب و آراسته باشد.
مثل نوروز.
این حال و احوالم موجب خنده اطرافیانم میشود.
ولی برای من دلخوشیهایی به همین کوچکی ،قطره قطره جمع می شوند و در زندگی دلم را تازه میکنند.
حالا مانده تا با دختر ها بنشینیم و برنامه سحری این ماه را بنویسیم تا بدانم هر شب چه چیزی باید برای سحر بپزم.
امسال هم ابتکاراتمان جوشید و نتیجه اش شد کاری مشترک از برچسب و بطری خالی آبمیوه و شیشه خالی سس ، جهت آبلیمو و آبغوره و سرکه و کشک سفره افطار!
سس خوری برای تمام این موارد دارم.
ولی این دیوانه بازیهای قبل از ماه رمضان عجیب می چسبد!
و وسایل آماده شده برای افطار فردا:
این ماه را دوست دارم.
از شروع ماه تا نماز عید!
هر چند رمقی برایم نمی ماند.
ولی دوست دارم همه اش تنوع باشد و تنوع!
خدایا توان بده.
هم به من و همسرم و هم به دخترم که این ماه رمضان ، کلاس درسی هم دارد در مدرسه.
سفره های افطار از سال قبل(1391) :