بعد از ظهر سگیِ سگی
وقتی یک بعد از ظهر جمعه حسابی عصبانی باشی؛
وقتی یک گرد و خاک حسابی کرده باشی به خاطر بد نوشتن و بد خط نوشتن دختر دومی ؛
وقتی یک ساعت باشد که سکوت مطلق شده باشی و جواب هیچ کس را ندهی ؛
و تمام حس های نا امید کننده به تو هجوم آورده باشد ؛
آن وقت است که این حسابی حالت را جا می آورد:
آن وقت است که می فهمی پچ پچ های دخترها با هم و سرک کشیدن از لای در اتاق چه معنی داشته است.
و گلهای زردی که همسان بلوز خودت روی زمینه ی بنفش نشسته است،
و دامنی که تبدیل به شلوار شده است؛
می گوید که در آن لحظه دل دخترت فقط ذهن نا آرام تو را نشانه رفته بوده !
آن وقت است که در درونت یکی فریاد می زند:
هی فلانی!
با خود تو ام زن!
خیلی چیزها هست که فقط در خانه تو زنده مانده است.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی