دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

مسافرت یکروزه

1392/9/16 1:48
نویسنده : مامان دخترا
805 بازدید
اشتراک گذاری

 روز قبل روز عید تولد پیامبر(ص) با بچه ها رفتیم شهرری و حرم حضرت عبدالعظیم.قرار بر قم بود که به خاطر بارندگی و لغزندگی احتمالی اتوبان کنسل شد.و شد تهران.

از اول سفر یکروزه که طبق معمول زور گفتن دخترک به دختر ها شروع شد و دخترک قوانین حکومت نظامی برقرار کرده بود که کسی پایش را روی صندلی عقب دراز نکند و فقط خودش جا داشته باشد.و اگر خدای نکرده دختر دومی پایش کمی این طرف متمایل می شد با فریاد رعد آسای دخترک روبرو میشد!

 

 

 

و امکانات کامل مداد رنگی دخترک و دختر دومی هم برقرار بود.

همچنین ژستهای دختر دومی و دختر بزرگه که همیشه  دختر بزرگه خدای ژست گرفتن است و دختر دومی بی حوصله ترین آدم و شکلک در آر ترین آدم برای عکس!

 

 

 

به هر حال دخترکم اینقدر بر سر خواهر ها فریاد کشید و سر این یک وجب جااز اعصاب مایه گذاشت که همین طور نشسته خوابش برد و غافل شد از تعدی خواهر ها به صندلی عقب ماشین!

 

 

و باز با تشکر از خواهر بزرگتر که با تمام فریاد های خواهرک باز هم با تمام وجود خواهر را در آغوش گرفت تا راحت تر بخوابد!زینب ستم کش خواهر!

 

 

ونماز و زیارت و حرم حضرت عبد العظیم که بسیار علاقه دارم به این مکان!

 

 

و بعد از نماز و زیارت و گشت و گذار و خرید دختر ها خودشان را به پفک مهمان کردند و بساط پفک خوران به راه انداختند.

 

 

 

روز خوبی بود.بسیار خوب.

به امید تکرار این روز خوب!

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامانی طهورا
11 بهمن 91 22:21
ماشاله به دخترا
هر سه تاشون هم ماهن


لطف داری عزیزم!
مامانی طهورا
11 بهمن 91 22:22
زیارت هم قبول


ممنون عزیزم.نمیدونم چرا وبت باز نمیشه برام خانوم
مامان تسنیم سادات
11 بهمن 91 23:45
زیارت قبول مامانی و دخترای گل....
الهـــــــــــــــــــــــــی بگردم چه جوری نشسته خوابش برده این عسل ...
عکسش رو که دیدم خیلی خندم گرفت خیلی با مزه جا گرفته ....
خدا حفظشون کنه


مامان تسنیم.دلم میخواست لینکت کنم ولی همش رمزی هستی که عزیز دل!!!
ریحانه
12 بهمن 91 0:13
من متوجه نمی شم کی آپ می کنی
چه سفر نامه ی هیجان انگیزی
همه ی عکس ها یه طرف اون عکسی که دخترک خوابیده یه طرف
خدا نگهشون داره واستون خیلی ماهن


ممنون.جای شما خالی!
منم مرده همون عکسم.ولی خوب من دارم بچم رو می بینم و حق دارم!!!نگی قضیه سوسکه و دیواره ها!


نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
12 بهمن 91 16:41
ای خدااااا
خدا حفظشون کنه براتون.
ماشالا دختر بزرگ خانومیه واسه خودش.هزار ماشالا.


خوب خانومی رو از کی به ارث برده آخه؟مادرو ببین دخترو هم ببین!!!
zahra
21 بهمن 91 15:36
میگم این اخم دخترک موقع خواب چقدر اشناست !
یعنی به کی میتونه رفته باشه ایا ؟


راست میگی ها!
آیا خاندانی نیست؟شاید هم مامانت داره حرف میزنه دوباره!
مامان زینب
21 بهمن 91 22:34
ماشالا هزار ماشالااااااااااا هزار هزار ماشالا


چقدر مهربونی !
میگم کاش اون لحظه که تو حرم یاد من بودی می دونستم و دلم رو میفرستادم پیش امام رضا.دو ساله که نیومدم پیشش!میخواد منو یعنی هنوز؟
مامان فرشته های شیطون
25 بهمن 91 13:55
سلام مادر مدتها بهت سر نزده بودم چقدر کارهای دخملات شبیه دخملای منه به وب من هم سر بزن ماشاءالله چه دخترای ماهی داری ایشالله همیشه صالح و سالم باشند.


سلام مامان فرشته ها.وبت برام باز نمیشه نمیدونم چرا؟
مامان فرشته های شیطون
25 بهمن 91 23:57
سلام اره خودمم هم امتحان کردم البته اگه سرچ کنی سریع میاد دوباره آدرس گذاشتم موفق باشی مامان مهربون


خانومی نقطه بین یوزر و بلاگفا رو نذاشته بودی.درست شد.
mAhyA
18 اسفند 91 23:45
سلام...
من از طریق وبلاگ طهورا اومدم وبلاگ شما و تا جایی که چشمام یاری می کنه دارم پستاتونو میخونم...
با خوندن این پست دیگه نتونستم خاموش بمونم بعد از هر پست که یه ماشالله میگفتم ولی الان گفتم باید حتما این ماشالله رو بنویسم
من دیگه ازین به بعد پای ثابت وبلاگتونم...
ماشالله به دختراتون مثل ماهن
مخصوصا من عاشق متانت و خانمی و خوشگلی دختر بزرگه و شیطنت چشمای دختر دومی و زورگویی های ته تغاریتون شدم ولی هنوز اسماشونو نمیدونم

ما هم 3 تا دختریم خواهر بزرگم 27 ساله و ازدواج کرده و یه پسر داره و من دختر دومی 18 ساله و خواهر کوچیکم 14 سالس


خیلی لطف کردی مهمون خونه من و دخترا شدی.قدمت سر چشم!
اسماشونم ننوشتم توی نوشته هام خانومم.