دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

سحر خیز

این سر حالی و اصرار ورزیدن به جابجا کردن سبد اسباب بازی مربوط به چه ساعتی از روز است؟           ساعت شش و ربع صبح که دختر دومی را برای تولدش آماده میکردم. کاش در آینده و روزگار بزرگسالی هم این اندازه سحر خیز باشی تا کامرواییت را ببینم مادر! ...
16 آذر 1392

تولد شش سالگی

روز یکشنبه تولد دختر دومی بود.اما نتوانستم برایش بنویسم. صبح لباسش راتنش کردم و راهی مدرسه شد و من هم به کارهایم رسیدم تا ساعت یک ربع به ده که با وسایل و کادو رفتم مدرسه و از آنجا رفتم برای آوردن کیک. کیک را تحویل گرفتم و با برداشتن وسایل از ماشین به کلاسشان رفتم.تولد خوبی بود.کنار دوستان و معلم و البته دختر بزرگه هم که زنگ ورزشش بود به کلاسشان آمد و خلاصه فقط دخترک کم بود که پیش عمه ماند تا در کلاس تنگ و پر از میز و نیمکت اذیت نشود. شب هم خواهر بزرگه برایش تولد خانگی و خودمونی برگزار کردو کیک مختصر و خوراکی و بساط لباس عروس و کفش پاشنه بلند و آرایش و بزن و بکوب خواهرها به راه بود.شب خوبی بود.خواهر بزرگه یک دفتر و مداد...
16 آذر 1392

رختخواب جدید

برای دخترک رختخواب جدید دوختم.         در حقیقت مادر دوخته.پتو و بالش قبلی را هم در تختش گذاشته ام تا وقتی شبها در تخت می خوابد رختخوابش را جابجا نکنم.اما رختخواب جدید به هیچ وجه پذیرفته نمیشود مگر در مواقع بسیار خواب آلودگی.هر وقت می بیند پتویش نیست سراغم می آید و دستم را میگیرد و با جملات نامفهوم مرا به سمت اتاق میبرد و با نشان دادن جای پتویش در تخت آن را از من می خواهد.و در آن لحظه انگار که بزرگترین خواسته زندگیش را عملی کرده باشد پتو را در بغل میگیرد و چنان ذوق و لبخندی دارد که دلم میخواهد دوباره یادش برود و من پتو را بردارم و این منظره را دوباره ببینم!!!   و این ه...
16 آذر 1392

خرید تولد

دیروز رفتم و برای دختر ها کمی لباس خریدم.وانصافا پدر با مراقبت از بچه ها در خرید همراهی کرد.برای جشن فردای دختر دومی هم لباس خریدم.بعد از ظهر هم رفتیم برایش کیک سفارش دادیم و کمی بشقاب یکبار مصرف و قاشق و کلاه و ...خریدیم.دختر دومی مدام می آید کنارم و میگوید:"واقعا نمیدونم چجوری بگم دستت درد نکنه."و من غرق کیف میشوم.دیروز که بردمش برای خرید وسایل تولد مدام فکر خواهر بزرگه بود تا در انتخاب کمکش کند و مبادا دلش بگیرد که تولد فقط برای اوست.خواهر هم کمک کرد و پا به پا برایش ذوق کرد.     دیروز بعد از ظهر یکی از لباسهایی که برای دخترک خریدم تنش کردم و جوراب نو.تا بابا حاجی از در آمد تو راه میرفت و دست به لبا...
16 آذر 1392

کلاه کفشدوزکی

کلاه کفشدوزکی دخترک را هم تمام کردم.روز سه شنبه که میخواستم به مهمانی بروم سرش کردم و فهمیدم کمی تغییرات میخواهد.البته عکس با تغییراتش را هم میگذارم.این کلاه و قیافه مربوط به اولین دقایق بیداری دخترک است!           این ساعت را هم چند وقت قبل بافتم.همین طوری تزیینی برای دختر ها     روز یکشنبه اول بهمن تولد دختر دومی هست.میخوام امسال علاوه بر جشنی که توی خونه خواهم گرفت براش توی کلاس هم یه تولد کوچولو بگیرم.این جند سال که دختر دومی به مهد می رفت هر سال تولدش توی ماه محرم و صفر بود.حالا انگار تولد گرفتن توی کلاس براش آرزو شده.یه کیک کوچول...
16 آذر 1392

قاب عکس

این قاب عکسی است که دختر یزرگه برای کاردستی در مدرسه درست کرده.و هرچی تزیین با خودش برده بوده به آن چسبانده.رگه هایی از اخلاقیات و دلخوشیهای الکی خودم در دخترانم دارد هویدا میشود!!     ...
16 آذر 1392

کاردستی آوا

نقاشی دختر دومی برای یادگیری صدای     ا     (نمیدونم چجوری باید بنویسم.شرمنده)       وآن خط وسط برگه هم اثر دخترک است در فاصله یک لحظه غفلت خواهر!     ...
16 آذر 1392