دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

مهمانی سه روزه!

1392/9/16 14:13
نویسنده : مامان دخترا
1,570 بازدید
اشتراک گذاری

هفته پیش،درست از چنین روزی یعنی روز جمعه به مدت سه روز مهمان داشتیم.

خانواده همسر سه روز مهمانمان بودند.البته بعد از بیش از یکسال!(مهمانی جمعه مادر ما را حسابی تنبل کرده در باب مهمانی دادن!)

 

و در این مدت با اینکه دخترها عملاً کیف مهمانی را می کردند و کاری از ایشان در جهت پیشبرد مهمانی ندیدیم ولی چنان هلاک شده بودند که گویا مهمانی صد نفره را پذیرایی کرده اند!

 

ظهر موقع ناهار دخترک این شکلی بود:

 

 

 

 

 

و صبح یکشنبه ، دختر دومی که روز قبل ، با دختر و پسر عمو حسابی دویده بود و فعالیت مفید انجام داده بود این شکلی بود:

 

 

 

 

مهمانی واقعا خوبی بود و بسیار خوش گذشت.مثل همیشه که با خواهر شوهر ها و دختر خواهر شوهر(زهرا) دور هم جمع میشویم و خوش میگذرانیم.

دوست دارم این روزها همیشگی باشد.

انشااله!

 

♥ واکنش دختر دومی به این عکسها:

"مامان خانوم!خیلی بدی که بدون اجازه ازم عکس انداختی!واقعاً که مامان!"

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان ترنم
6 اردیبهشت 92 14:53
به خدا خوردن دارن این دخترا. خیلی دوست داشتنی اند. یاد کودکیهامون و شادی زمان مهمان داشتن مامانمون و بازی کردن و به هم ریختنهامون با بچه های مهمانها به خیر......


و بعدش رفع و رجوع و جمع و جور کردن خرابکاریهامون!نه؟
مامان تسنيم سادات
6 اردیبهشت 92 15:14
مامان خانم خيلى خوب كارى كردى .....!
چيزى هم بافتيد ؟
ايشالله هميشه جمعتون جمع باشه


اره عزیزم.برای پست های بعد بافتنی دارم انشا اله.
یه دوست ( مامان ریحانه )
6 اردیبهشت 92 18:17
سلام
چه همه پست حالا ما برا کدومشون نظر بزاریم
1: دخترک خانه ما نیز به دنبال راهی برای نفوذ به این عضو کوچک و خوردنی اندامش است
2: کاش سرگرمی دخترک مرحوم نمیشد و درون آکواریم میرفت
3: خانم مهندس انشاالله دکترا
4: خوشیهاتان مستدام
طفلک دخترک و بارک الله به مامان دخترک با این شکار لحظه ها
من که از حالا تب کردم برای 17 خرداد واکسن 18ماهگی دخترک
بازم واکسن رو روی پاهاش زدن


1-هر وقت به نتیجه رسید ما رو هم خبر کن!
2-کاش!ولی آکواریوم به هیچ وجه با روحیات پدر همخوانی ندارد.
3-برو بالاتر!
4-همچنین تو دوستم.
5-خودتو برای ماراتن آماده کن.تا به حال دخترک سر هیچ واکسنی اینقدر اذیت نکرده بود.یعنی اصلا اذیت نکرده بود.
به دستهاش زدن واکسن رو.و قطره فلج.
سميه مامان گل دخترا
6 اردیبهشت 92 19:31
انگار ما اين دختر ها رو خيلى ناز نازو بار آورديم. دختر هاى من كه تا از روال هميشگى خارج ميشن خسته شده و يه عالمه غرغر دارن. البته موقع بازى كردن هيچى يادشون نيست،اما تا مهمونا ميرن ما ميمونيم با به قول شما رفع و رجوع وجمع و جور كردن خرابكاريها....


تا مهمون هست که مشکلی نیست.خستگی و پادرد و کارهای عقب افتاده برای بعد از خداحافظی با مهمونهاست!
مامان سونیا
7 اردیبهشت 92 9:23
الهی ای جونم چه خمارهستند این دخملی ها خوب بازی کردن و بدو بدو کردن هم خیلی انرژازشون گرفته خانم کوچولو ها رو


خیلی خسته بودند ها!
مامان سونیا
7 اردیبهشت 92 9:26
اين محصول از يك صفحه پلاستيكي حفره دار(15 حفره) و تعدادي مهره پلاستيكي دو تكه و كارت هاي مصور رنگي (4 كارت) تشكيل شده است، در اين محصول بر روي كارت ها و مهره ها طرح هايي از موضوعات مختلف مانند تصاوير حيوانات، وسايل نقليه، پرندگان، ميوه ها، وسايل منزل ، شخصيت اي كارتوني و ... برچسب زده شده است. كودك بايد ابتدا قطعات تشكيل دهنده يك تصوير را روي دو قطعه مهره مربوط به هم يافته و سپس تصوير مشابه روي قطعات مهره را در روي كارت مخصوص آن يافته و مهره ها را در روي آن قرار دهد. در اين مدل از محصول قطعات پلاستيكي به صورت دو تكه هستند.
اموزش حیوانات اهلی- حیوانات وحشی میوه ها و یک سری هم هست که فانتزی هست رو یاد میده میتونید برای دختر سومی بگیرید البته تونع محصولی اینطور بازیها فوقالعاده زیاد شده حتما به نمایشگاه کتاب از 11 تا 21 اردیبهشت هست سر بزنید چیزهای خیلی خوبی میتونید برای دخترها تهیه کنید


البته عزیزم اینم لینک شرکتش اونجا میتونید اطلاعات بیشتری بدست بیارید
http://www.baziyar.ir/product/


ممنون مامان سونیا.حالا که دیدم عکسش رو فهمیدم که خودمون داریم.البته دختر دومی.برای کادوی جراحی لوزه اش خریدم.هم دو تکه داره ازش و هم یه سه تکه کادو گرفت.
♥●•٠·˙عارفه مامان فاطمه حلما جون♥●•٠·˙
7 اردیبهشت 92 14:06
خدا قوت
ولی سخته دیگه مهمونی دادن


نه عارفه جون.همه خودمونی بودیم و با هم کار می کردیم.اونا از من بیشتر خسته شدن!
فاطمه
7 اردیبهشت 92 20:10
اون سه تا عکس اولی خیلی بامزه بود.
نخسته بانو!

رمز رو برداشتم.عمومی شد.بیابخون.


آخه مگه بیکاری تو دختر؟
فاطمه
7 اردیبهشت 92 20:11
شایدم یه روزی بچه های من بهم خرده بگیرن که چرا ازشون عکس میذارم.واقعاها!


نمیدونم.ولی فکر نکنم اینجوری باشه.
فاطمه
7 اردیبهشت 92 20:12
ولی عاااااااااااااشق ثبت این لحظاتم.بکر بکره


یعنی من همه جا این دوربینم کنار دستمه.
خاله ی آریسا
8 اردیبهشت 92 13:33
الهیییییییییییییییییی چقدر خسته شدنایشالله همیشه دور هم شاد باشید


مانلی مادر باران
8 اردیبهشت 92 16:55
چه عکسهایی من که عاشق دیدن این لحظهام که خیلی کم واسه باران پیش میاد مهمونا که میرن تازه شارژتر میشه


ای بابا!چرا برعکسه پس؟
مهسا
8 اردیبهشت 92 21:18
آخی طفلکیها! آخه مادر جان چقدر از این دخترا کار کشیدین که اینطوری شدن ؟ راستشو بگین فکر کردین من نمی فهمم چقدر این بچه ها زحمت کشیدند


زحمت کشیدن.ولی برای ریخت و پاش کردن خونه!
مامانی طهورا
9 اردیبهشت 92 10:46
مامان خانوم بچه راست میگه دیگه خوبه وقتی شما خوابی یکی ازتون عکس بگیره بعدش هم بزارتش تو انظار عمومی

(انظارو درست نوشتم؟ قیافش یه جوری شده انگار درست ننوشتم)



خلاصه که با مهندس مملکت نکنین این کارا رو خوبیت نداره



میدونه ازش عکس گرفتم ولی هنوز از انظار(؟؟؟)عمومیش خبر نداره!