دغدغه این روزهای من!
مدتی هست که چیزی ،نمیدانم کوچک یا بزرگ ذهنم را قلقلک میدهد.
از آن قلقلک هایی که ریز ریز است ولی آزار دهنده.
مدتی هست که ترسی خاموش وجودم را فرا گرفته است.
ترسی که خودم میدانم و خودم.
ترسی که گاهی گوشه ای از آن را بازگو می کنم و هنوز شروع نکرده میفهمم کلمات مناسبی برای بیانش ندارم و همان دم حرفهایم را می خورم و موضوع را عوض می کنم.
و سر آغاز این ترس دخترانم هستند.
دلم نمیخواهد مایوس باشم.
دلم نمیخواهد با ترس زندگی کنم.
اما مدتهاست که گاهی به روشهای تربیتی ام شک میکنم.
نه اینکه قبولشان نداشته باشم.که اگر رفتاری با هر کدام از دخترانم داشته ام ،قبلش کلی مطالعه کرده ام ومشورت.
قفسه های کتابخانه ام پر است از کتابهای روانشناسی کودک ،و انصافاً هر کدام جایی از مادری ام که کم آورده بودم به دادم رسیده اند.
روی نقاشی بچه هایم مطالعه میکنم.
برای اینکه دخترها در کودکی روی دیوار خط میکشیدند مطالعه کرده ام.
برای اینکه با لجبازی حرفشان را به کرسی ننشانند مطالعه کرده ام.
برای اینکه موقع رفتن به فروشگاه تراژدی مادر و کودک و خرید نداشته باشیم مطالعه کرده ام.
برای هر موضوع بزرگ و کوچکی دست به دامن کتاب و بعدترش اینترنت شده ام.
اما گاهی به اینجا می رسم که آیا این همه انرژی واقعا نیاز است؟
آیا تاثیری که من فیلم و سریال مورد علاقه ام را نگاه نکنم چون میخواهم دخترانم در آن فضا قرار نگیرند؟
آیا تاثیری دارد که من روزانه ساعتها و دقیقه ها با بچه ها حرف بزنم تا مبادا کسی دیگر را محرم بشمارند؟
آیا تاثیری دارد که من کلی انرژی بگذارم تا دخترها مدیریت مالی داشته باشند؟
آیا تاثیری دارد که من محیط خانه را پر از عشق بسازم و ابراز عشق را یاد دخترها بدهم تا برایشان محیر العقول نباشد این ابراز عشق؟
آیا تاثیری دارد که من از خواب بعد از ظهر در مهمانی بزنم تا حواسم به بازی مختلط بچه ها باشد؟
آیا تاثیری دارد که من از هفت سالگی روی حجاب و عفاف دخترانم انرژی بگذرام تا روز به روز و سال به سال تکامل پیدا کند و تا 9 سالگی حجاب را راحت بپذیرند؟
اگر تاثیر دارد پس چرا بچه هایم اینقدر با بقیه تفاوت دارند؟
دلم میخواهد یک نفر باشد تا به من بگوید در آینده بین دختران من با بچه هایی که بدون همه اینها بزرگ شده اند چه فرقی هست؟
آیا قوانین خانه ما، که به حق استبدادی و سخت هم نیست، باعث تفاوتی در شخصیت دختران من نسبت به بقیه می شود.
قصدم این نیست که بگویم دخترهای من در فضایی ایده آل بزرگ میشوند و بقیه در فضایی بیخود!
اما دلم میخواهد بدانم بین من و فرزندانم، که مقیدیم در خانه کسی نباید به حریم خصوصیشان وارد شد و به هیچ وجه به خودم و دخترانم اجازه ورود به اتاق خصوصی صاحبخانه را نمیدهم (مگر آن اتاق یک اتاق عمومی باشد!)، و بچه های دیگر در آینده فرقی هست؟
آیا ما داریم خودمان را خسته میکنیم؟
و دوباره فکر میکنم آیا کسانی که با دختران من زندگی می کنند در آینده ، به همین مسائل مقید هستند؟
همسرشان در چه شرایطی بزرگ شده است؟
و من چطور می توانم قابلیت تطبیق با هر نوع زندگی را به دخترانم بیاموزم؟
*جمعه چند هفته قبل که سفری یک روزه به کیلان داشتیم ، چند خانواده که از لحاظ ظاهری مانند خودمان بودند در آلاچیق کنار ما نشستند.
وقتی پسر کوچک یکی از خانواده ها نیاز به اجابت مزاج! داشت خیلی راحت لباسش را در آوردند و با لباس زیر تا دستشویی بردندش!
بعد از ناهار هم یکی از مردهای خانواده بچه ها را دور خودش جمع کرده بود و ازشان سوال می پرسید و بچه ها با فریاد و جیغ پاسخ می دادند!
در حالی که پدر همسرم و بسیاری دیگر در حال استراحت بودند.
و بزرگترها کوچکترین تذکری برای آهسته صحبت کردن بچه ها نمیدادند.
کمترین فکری که میشد کرد این بود که لزومی ندارد دیگران در شادی خانواده آنها شریک باشند!
من که با برادر و خواهر همسرم نشسته بودیم سوال کردم :دلم میخواهد بدانم بچه های ما بهتر بزرگ میشوند یا این بچه ها؟!
و برادر شوهر جواب داد:"بچه های تو از این بچه مثبت های حرص در آور میشوند!!!"
*روزی دیگر در یک مهمانی بچه های مهمان نه تنها روی مبلها ،که روی پشتی مبلها و تقریباً جایی نزدیک به سقف ، دور تا دور اتاق راه می رفتند و مادرهایشان بسیار ریلکس نگاهشان میکردند.
جدای از خطری که در کارشان هست ، دلیلی ندارد صاحبخانه فقط به دلیل صفا کردن بچه های میهمان ، شاهد پامال شدن دسته ها و پشتی های مبلش باشد!
دلیلی دارد؟!
خلاصه!
نمیدانم اصلا بیان این دغدغه صحیح بود یا نه؟
میدانم پراکنده نوشته ام.
شاید برای این بود که بعد از مدتها دغدغه هایم ناگهان منفجر شدند و مهار خط فکری ام از دستم خارج شده است!
شاید این پست را خصوصی کنم.
شاید!
اضافه شد:
1-من هیچ کجای نوشته ام نگفتم در مورد بچه ها سخت گیرم.
فقط می گویم به اخلاقیات مقیدم و دوست دارم بچه ها هم مقید باشند.
2-اگر نقل قولی از برادر همسرم نوشته ام حمل بر ناراحتی من از حرفش نشود.
من با خواهر شوهر و برادر شوهرم در این موارد راحت برای هم نظر می دهیم.
بدون اینکه بهمان بر بخورد!