دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

دغدغه این روزهای من!

1392/9/17 2:35
نویسنده : مامان دخترا
1,047 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

 

مدتی هست که چیزی ،نمیدانم کوچک یا بزرگ ذهنم را قلقلک میدهد.

از آن قلقلک هایی که ریز ریز است ولی آزار دهنده.

مدتی هست که ترسی خاموش وجودم را فرا گرفته است.

ترسی که خودم میدانم و خودم.

ترسی که گاهی گوشه ای از آن را بازگو می کنم و هنوز شروع نکرده میفهمم کلمات مناسبی برای بیانش ندارم و همان دم حرفهایم را می خورم و موضوع را عوض می کنم.

و سر آغاز این ترس دخترانم هستند.

دلم نمیخواهد مایوس باشم.

دلم نمیخواهد با ترس زندگی کنم.

اما مدتهاست که گاهی به روشهای تربیتی ام شک میکنم.

نه اینکه قبولشان نداشته باشم.که اگر رفتاری با هر کدام از دخترانم داشته ام ،قبلش کلی مطالعه کرده ام ومشورت.

قفسه های کتابخانه ام پر است از کتابهای روانشناسی کودک ،و انصافاً هر کدام جایی از مادری ام که کم آورده بودم به دادم رسیده اند.

روی نقاشی بچه هایم مطالعه میکنم.

برای اینکه دخترها در کودکی روی دیوار خط میکشیدند مطالعه کرده ام.

برای اینکه با لجبازی حرفشان را به کرسی ننشانند مطالعه کرده ام.

برای اینکه موقع رفتن به فروشگاه تراژدی مادر و کودک و خرید نداشته باشیم مطالعه کرده ام.

برای هر موضوع بزرگ و کوچکی دست به دامن کتاب و بعدترش اینترنت شده ام.

 

 

 

اما گاهی به اینجا می رسم که آیا این همه انرژی واقعا نیاز است؟

آیا تاثیری که من فیلم و سریال مورد علاقه ام را نگاه نکنم چون میخواهم دخترانم در آن فضا قرار نگیرند؟

آیا تاثیری دارد که من روزانه ساعتها و دقیقه ها با بچه ها حرف بزنم تا مبادا کسی دیگر را محرم بشمارند؟

آیا تاثیری دارد که من کلی انرژی بگذارم تا دخترها مدیریت مالی داشته باشند؟

آیا تاثیری دارد که من محیط خانه را پر از عشق بسازم و ابراز عشق را یاد دخترها بدهم تا برایشان محیر العقول نباشد این ابراز عشق؟

آیا تاثیری دارد که من از خواب بعد از ظهر در مهمانی بزنم تا حواسم به بازی مختلط بچه ها باشد؟

آیا تاثیری دارد که من از هفت سالگی روی حجاب و عفاف دخترانم انرژی بگذرام تا روز به روز و سال به سال تکامل پیدا کند و تا 9 سالگی حجاب را راحت بپذیرند؟

اگر تاثیر دارد پس چرا بچه هایم اینقدر با بقیه تفاوت دارند؟

دلم میخواهد یک نفر باشد تا به من بگوید در آینده بین دختران من با بچه هایی که بدون همه اینها بزرگ شده اند چه فرقی هست؟

آیا قوانین خانه ما، که به حق استبدادی و سخت هم نیست، باعث تفاوتی در شخصیت دختران من نسبت به بقیه می شود.

قصدم این نیست که بگویم دخترهای من در فضایی ایده آل بزرگ میشوند و بقیه در فضایی بیخود!

اما دلم میخواهد بدانم بین من و فرزندانم، که مقیدیم در خانه کسی نباید به حریم خصوصیشان وارد شد و به هیچ وجه به خودم و دخترانم اجازه ورود به اتاق خصوصی صاحبخانه را نمیدهم (مگر آن اتاق یک اتاق عمومی باشد!)، و بچه های دیگر در آینده فرقی هست؟

آیا ما داریم خودمان را خسته میکنیم؟

 

و دوباره فکر میکنم آیا کسانی که با دختران من زندگی می کنند در آینده ، به همین مسائل مقید هستند؟

 همسرشان در چه شرایطی بزرگ شده است؟

و من چطور می توانم قابلیت تطبیق با هر نوع زندگی را به دخترانم بیاموزم؟

 

*جمعه چند هفته قبل که سفری یک روزه به کیلان داشتیم ، چند خانواده  که از لحاظ ظاهری مانند خودمان بودند در آلاچیق کنار ما نشستند.

وقتی پسر کوچک یکی از خانواده ها نیاز به اجابت مزاج! داشت خیلی راحت لباسش را در آوردند و با لباس زیر تا دستشویی بردندش!

بعد از ناهار هم یکی از مردهای خانواده بچه ها را دور خودش جمع کرده بود و ازشان سوال می پرسید و بچه ها با فریاد و جیغ پاسخ می دادند!

در حالی که پدر همسرم و بسیاری دیگر در حال استراحت بودند.

و بزرگترها کوچکترین تذکری برای آهسته صحبت کردن بچه ها نمیدادند.

کمترین فکری که میشد کرد این بود که لزومی ندارد دیگران در شادی خانواده آنها شریک باشند!

من که با برادر و خواهر همسرم نشسته بودیم سوال کردم :دلم میخواهد بدانم بچه های ما بهتر بزرگ میشوند یا این بچه ها؟!

و برادر شوهر جواب داد:"بچه های تو از این بچه مثبت های حرص در آور میشوند!!!"

 

*روزی دیگر در یک مهمانی بچه های مهمان نه تنها روی مبلها ،که روی پشتی مبلها و تقریباً جایی نزدیک به سقف ، دور تا دور اتاق راه می رفتند و مادرهایشان بسیار ریلکس نگاهشان میکردند.

جدای از خطری که در کارشان هست ، دلیلی ندارد صاحبخانه فقط به دلیل صفا کردن بچه های میهمان ، شاهد پامال شدن دسته ها و پشتی های مبلش باشد!

دلیلی دارد؟!

 

 

خلاصه!

نمیدانم اصلا بیان این دغدغه صحیح بود یا نه؟

 

میدانم پراکنده نوشته ام.

شاید برای این بود که بعد از مدتها دغدغه هایم ناگهان منفجر شدند و مهار خط فکری ام از دستم خارج شده است!

 

 

شاید این پست را خصوصی کنم.

شاید!

 

 

 اضافه شد:

1-من هیچ کجای نوشته ام نگفتم در مورد بچه ها سخت گیرم.

فقط می گویم به اخلاقیات مقیدم و دوست دارم بچه ها هم مقید باشند.

 

2-اگر نقل قولی از برادر همسرم نوشته ام حمل بر ناراحتی من از حرفش نشود.

من با خواهر شوهر و برادر شوهرم در این موارد راحت برای هم نظر می دهیم.

بدون اینکه بهمان بر بخورد!

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

mAhyA
25 خرداد 92 22:35
سلام

والا چی بگم!!؟؟! البته که طرز تربیتی که شما در پیش گرفته اید درسته!!

ولی گاهی خیلی نباید به بچه ها سخت گرفت؛ یه آزادیایی هم باید براشون در نظر گرفت به خصوص موقع بازی با همسن و سالانشون ...

باید وقت بازی راحت باشن و خودشون باشن هرچند میدونم همه دلمشغولیای شما هم به جاست ولی خوب این ممکنه کارو بدتر کنه...

اما کلا بخوایم بگیم صد البته طرز تربیت شما صحیح تره و ایشالله توی زندگی دخترای موفقی بار میان!!

ولی به نظر من بازم میگه یه کم آزادیهای بیشتری واسشون در نظر بگیرید که بتونن در کنار تربیت صحیح بچگی هم کنن هرچند میدونم شما خودتون بهتر از من بر این امر واقفید و رعایتش می کنید همینه که من عاشق این 3 تا گل دخترم



مهسا
25 خرداد 92 23:51
خوب باید بگم منم دقیقا این جوری بزرگ شدم. ولی الان گاهی اوقات خوشحالم که با بقیه فرق دارم و گاهی خیلی ناراحت. بقیه همه چیز را خیلی راحت می گیرند ولی من همیشه به خودم سخت می گیرم و این به خاطر این روش تربیتی بوده که الان ناراحتم می کنه. همیشه و همه جا دیگران از خودم مهمترند و این خطرناکه چون باعث شده همیشه دیگران را به خودم ترجیح بدم و راحت از حق خودم بگذرم و یک معنیش هم می شود دوست نداشتن خود. ولی اعتراف می کنم که گاهی چون مثل بقیه بی حیا, بی قید و بی مسولیت نسبت دیگران نیستم خوشحالم. پیشنهاد من اینکه خیلی به بچه ها سخت نگیرید


مامي حانيه
26 خرداد 92 0:55
سلام.من بسيار لذت ميبرم از طرز فكر شما و روش تربيتتون ،هم اسلامي و خدا بسندانس هم حق و الناس كاملا رعايت ميشه انشالله دخترانت جز ياران امام زمان باشن.
الهه
26 خرداد 92 12:33
عزیزم من با اینکه پیش شما کوچولویی بیش نیستم و در این مورد زیاد نمیتونم نظر بدم به عنوان نخودی وارد میشوم و میگم به نظر منم اعتدال در هرکاری خوبه چون آدم نه اون طرفی میشه نه این طرفی در ضمن خودشم جدا از دیگران نمیبینه ما که اینطوری بزرگ شدیم نظر رو حال کردی
عاطفه
26 خرداد 92 13:24
سلام من کاملا با روش تربیتی شما موافقم دقیقا می خوام پسرم و با همین متد بار بیارم ولی .. می دونم کمتر کسی مثل اون میشه . خودمم همین مشکل و با بقیه داشته ام و دارم .. ولی به خاطر بدی بقیه ما نباید خوبی خودمون وزیر سوال ببریم . موفق باشید
شیدا
26 خرداد 92 13:26
خصوصی داری عزیزم
چکش کن


امیوار کننده بودی خانوم.
ممنون!
مامان مهسا
26 خرداد 92 14:15
سلام با اين شرايط حاكم من نيز واقعا نميدانم خوب . خوبتر و بد و بدتر در تربيت فرزندم چيست? اگر زياد محدودش كنم اعتماد بنفس له ميشود اگر زياد ولش كنم بي قيد و بي مسئوليت خداييش حد تعادل را ندانم .... و من نيز دغدغه هاي اينچنيني فراوان دارم ... چقدر زندگيهايمان ، افكارمان ، و مادرانه هايمان شبيه به هم است
نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
26 خرداد 92 15:48
ببین مادر! من اینقدر لجم می گیره از پست های طولانی ولی خداییش چون خیلی عزیزی(شکلک ترکیدن قلب) ، همشو ال ته خوندم.بعضی جاهاشو چند بار. ولی میشه من نظرمو اینجا نگم؟ ما که همیشه در دسترس همیم! تو نی نی گپ بهت می گم نظرمو.
الهام
26 خرداد 92 16:05
سلام.مابروزشدیم تشریف بیارید.رمزهم به مابدید


چشم!
محبوبه مامان ترنم
26 خرداد 92 17:34
به ما رمز نمی دین بانو؟؟؟؟


رمز رو برداشتم خانوم.
مامان سونیا
26 خرداد 92 18:37
به نظر من روش تربیتی شما درسته و نباید زیاد نگران باشید مهم اینکه شما وظیفه خودتون رو به نحو احسن انجام میدید دزسته که شاید دیگران قدر ندوند و یا حتی بگن که خیلی سختگیری میکنید و در اینده با اون بچه هایی که در شرایط خیلی ازاد و راحت و بی قید و بند و لاابالی بزرگ شدن فرقی براشون قائل نشند اما مهم وجدانتون هست و کسی که این امانات خودش رو به دستتون سپرده باید در پی رضایت او باشید و بسنجید با این روش صاحب این امانات از دستتون راضی هت یا نه و زیاد به فکر قصاوت دیگران نباشید چون هرکسی با ترازوی خودش میسنجه و شاید خیلی ها از روشتون ایراد بگیرند ولی من به شخصه خیلی روشتون رو میپسندم و این رو از ته دل میگم هروقت به وبتون میام و عکسهای دخترها مخصوصا اون دختر بزرگه که اون حجاب و متانتش رو میبینم حظ میکنم دلم خنک میشه و هر با از خدا میخوام که سونیای منم وقتی به تکلیف رسید اینطوری بشه و همیشه غبطه میخورم چون دارم در رزو به حداقل سی تا چهل تا دختر به این سن وسال سرویس دهی می کنم و شاید از همه یکیشون انقدر محجوب و متین باشه که به جرات میتونم بگم متاسفانه حتی یکیشون هم اینطوری نیست عزیم از صمیم قلب بهت تبریک میگم که انقدر خانمی و تونستی چنین دخترانی تربیت کنی در آخر مخلصتم با اون روش تربیتیت روشت مورد پسند خیلیهاست و سعی کن دغه ات را به مسائل دیگه ای بدی (مادر خدا بیامرزم هم خیلی از این دغد غه ها ها داشت و گاهی فامیل مسخرش میکردند و میخندیند بهش اما ما بچه هاش همیشه خوشحالیم که همچین پدر و مادری داشتیم و اینطوری بزرگ شدیم) منم خیلی فکر میکنم ولی میدونم که نمیتونم مثل شما دختر بزرگ کنم چون از الان حریف این دخترک شیطون بلای خودم نیستم چه برسه به چند سال دیگه موفق باشی مامان مهروبون خدا یارت باشه به منم دعا کن بتونم سونیام رو مثل دخترای شما تربیت کنم به روزم بهمون سر بزن
شیدا
26 خرداد 92 20:31
رمز تلگراف کردم
چیز مهمی نیست!
یکی اومد هرچی از دهنش درومد بهم گفت،بعدشم بهم گفت آدمیم که فقط ادعای دین داریم میشه!
بخاطر دوتا خط که صرفا برای بچم بود نه کس دیگه


ای ول!
حالا تازه گرفتم!
zahra
27 خرداد 92 1:27
تا حالا بهت گفتم ک تو یکی از فوق العاده ترین زن های دنیا هستی ؟ تاحالا بهت گفتم ک با بچه هات و خودت حس راحتی فوق العاده ای دارم ؟تاحالا بهت گفتم هیچ وفت نگفتم وای ! داریم میریم فلان جا فلانی هم هست (عکس ...همیشه میپرسم ک تو هم هستی ؟و اگ باشی کلی خوشحال میشم ؟ ) تاحالا بهت گفتم هیچ وقت ازاینک سفری رو با تو بگذرونم حس عذاب ندارم ؟تا حالا بهت گفتم همه ی اینها بخاطر اینک علاوه بر ارتباط خوبی ک باتو دارم بخاطر تربیت درستیه ک بچه هات دارن ؟
تاحالا بهت گفتم ک یعنی چی ؟یعنی بامن حس راحتی نداری اسمم رو ننوشتی ؟هوم ؟


تا حالا بهت گفتم که تو هم برام عزیزی؟
تا حالا بهت گفتم که عاشق ظرف شستنای دونفره خونه مادرم؟
تا حالا بهت گفتم با وجود اینکه اختلاف سنیمون زیاده ولی باهات خیلی راحتم؟
تا حالا بهت گفتم روزی صد بار جای پای ... تو رو گلباران میکنم؟!
نگفتم؟
یه سر به همون پست دغدغه ها بزن!
zahra
27 خرداد 92 14:01
چرا ما زنها فقط از این دغدغه هاداریم ؟
چرا مدار ذهنیمون اینطوریه ؟
چرااینقدر حساسیم ؟؟خودخوریم ؟چرا اینطوری ایم ؟



چون در نهایت جامعه تربیت موفق رو به مردها و تربیت ناموفق رو به زنها نسبت میده و مسببش رو زنها میدونه.
zahra
27 خرداد 92 14:37
فقط توی تربیت نیس

ماتوی همه چی خودخوریم

نه ؟




ذات زندگیمون اینه.

مگر اینکه بی خیال همه چیز بشیم و بشیم از اونایی که تا اسممون رو میشنوند برای مسافرت پشیمون میشن!

درسته؟

دقت کردی چه دختر خوبی شدی و میای نظر میذاری؟
داره نظرم نسبت بهت مساعد میشه.
مامان یاسمین زهرا(خاله ندا)
27 خرداد 92 14:59
ما که به تربیت شما غبطه میخوریم!حالا هر کی هرچی میخواد بگه


نه عزیزم.
تربیت من هم اشکالات خودش رو داره.
ولی برای خودم قابل دفاعه.
یعنی برای رفتارم با بچه هام دلیل دارم.
نمیدونم حالا این دلیل برای دیگران چقدر پسندیده است.
مامان تسنيم سادات
27 خرداد 92 17:29
بچه هاى شما نه تنها در دنيا بلكه در آخرت هم انشالله موفق هستند .... تربيت به راحت بودن نيست ، ما انسانيم ، اشرف مخلوقات. خلق شده ايم تا به كمال برسيم و در راه خالق گام برداريم و رضايت او و مطيع بودن در برابر او بزرگترين آرامش است تربيت بايد بر اساس قرآن باشد و عترت نه بر اساس آزادى و بى بند بارى اميدوارم دخترانى داشته باشيم تا در دنيا و آخرت باعث سربلندى اسلام عزيزمان باشند و مورد رضايت پروردگار ... انشالله
مهسا
27 خرداد 92 20:25
ببین خانمی درسته شما هیچ کجا نگفتی که در مورد بچه ها سخت می گیرید ولی از نوشته های شما کاملا این برداشت می شد. من مطمئن هستم هیچکس از اینکه بچه مهمان توی خانه اش شلوغ کنند خوشش نمیاد و من به شخصه از اینکه پدر و مادر ها هیچ چیزی به بچه نمی گویند عصبی می شوم. ولی به تازگی فهمیدم روش درست اینه که به بچه نگی "نکن بشین, ساکت باش" باید سریع سر بچه ها را با یک چیز دیگه گرم کرد تا شیطنت نکنن.که به نظر میاد شما همینطوری باشید. ولی در مورد فضای باز کاملا با شما مخالف هستم اگه بچه ها در فضای باز شیطنت نکنن, جیغ نکشن و داد و فریاد نکنند پس توی خونه اینکارها را انجام بدن؟ به نظر من این مصداق سخت گیری هست.
مامان محمد و ساقی
27 خرداد 92 22:14
منو بدجوری تو فکر بردی
مامانی طهورا
28 خرداد 92 9:34
کاملا درکت میکنم عزیزم منم دقیقا مثل شما هستم !!!
ندا
28 خرداد 92 15:12
مامان مهربون من هم دقیقا همین دغدغه ها رو دارم در مورد بچه های خودم و احساس می کنم وقتی خونه کسی می ریم از حضور ما در خونه شون خوشحالن چون خیلی مواظبم بچه هام قوانین منزل صاحب خونه رو رعایت کنن .
فکر کنم از اون مادرهای دلسوز و مهربون و کدبانو هستی . راستی یادم رفت بگم که الان با افتخار و کمال میل لینکتون می کنم .


عزیزم خیلی خوشحالم که برام نظر گذاشتی.
وبلاگت بسیار مفید و ایده دهنده است برام.
من هم لینکت میکنم خانومم.
ال آی سفیدبرفی وعلی سفیدبرفی
29 خرداد 92 22:31
منم دقیقاعین شمافکرمیکنم قبل از رفتن به مهمونی به پسرم تاکید می کنم قاطی بقیه بچه نشه وشلوغ کاری راه نندازن معمولا عروسی یا مهمونی های رسمی نمی برمشون جون بچه ان دیگه یه کارایی شایدبکنن که بقیه خوششون نیاد یکی از فامیلای ما به عروسی یکی دیگه از فامیلا دختر وپسر هفت هشت ساله اشو برده بود اونجاسر عروس داماد گل وپول می ریختن تازه مادر بچه هارو تشویق می کرد ببرید جمع کنید من حرصم از این کارا میگیره فیلم عروسی اونارو خراب میکنه هرج ومرجی نشون میده چر ابقیه به این چیزا دقت نمی کنن.مثلابرا شام یک مراسم عزاداری بچه ی یک ساله رومیارن که غیر از گریه وجیغ کاری نمی کنه تازه براش شامم میگیرین فکر نمی کنه این صاحب مراسم باید چقدر الکی خرج اضافه بیفته دام پره خواهر کاش پیش هم بودیم وچندین روز باهم حرف میزدیم.
مانلی
30 خرداد 92 15:20
عزیزم خصوصی داری


توی وبلاگت جواب میدم.
محدثه
9 آذر 92 18:16
سلام خانمی من تازه این پست خوندم منم کم کم دارم مامان میشم و واقعا دل نگرانم میشه چند تا از کتابای خوبی که درمورد تربیت بچه بهم معرفی کنید ؟
مامان دخترا
پاسخ
با کودکم چگونه رفتار کنم؟ مجموعه کتابهای کلیدهای رفتاری(که یک مجموعه بسیار وسیع هست در زمینه های مختلف) همه ی کودکان تیزهوشند اگر...