دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

عجب صبری خدا دارد!

1392/9/17 2:31
نویسنده : مامان دخترا
1,463 بازدید
اشتراک گذاری

 

آخرین اخبار از زخم بالای لب دخترک این است:

 

 

 

این هم دور نمای زخم:

 

 

نمیدانم جای امیدواری هست برای محو شدن جای این زخم؟

 

دیشب آخرین تکه از دومین بسته چسب ک ام ف ی ل را چسباندم.

 

ولی دخترک دوباره برای کندن چسب عزمش را جزم کرده بود .

به محض چسباندن چسب دخترک یک گوشه و کناری گم میشد و بعد از یک غیبت چند دقیقه ای، وقتی برمی گشت از نگاههای مشکوکش میشد فهمید که چسب را دوباره کنده است.

یعنی اینقدر در چشمت زل میزد که میفهمیدی حتما کاری انجام داده که استرس دارد ببیند من می فهمم یا نه؟

و واضح بود که این کار چیزی نبود جز کندن چسب.

بعد هم که از مخفی شدن نا امید شد و من همه جا دنبالش می رفتم ، به شکل عجیبی در چشمم خیره میشد و ناگهان چسب را می کند و بین پاهایش مخفی میکرد.

و من دیشب بین آن همه کار یک دستم هم به چسباندن چسب دخترک بود.

تا موقع خواب کنترل شد ولی امروز صبح که بیدار شد اثری از چسب نبود و تا الان هم خبری از سرنوشت چسب در دست نیست.

حالا تا شب که دوباره بابا با یک چسب جدید برگردد باید صبر کنیم.

 

 

 

دیشب بادیدن رفتار دخترک با  خودم فکر میکردم آیا وقتی داریم گناهی مرتکب می شویم همین طور وحشتزده در چشم خدا زل می زنیم؟

و اینکه آیا خدا هم همین طور رفتار ناشیانه ما را میبیند و به روی خودش نمی آورد؟

و آیا وقتی مخفیانه گناهی میکنیم به امید اینکه خدا نمیبیند ، او هم مثل من که دخترک را می پاییدم ما را می پاید و به رویمان نمی آورد؟

چه گذشتی دارد خدا!

 

به حق ستار العیوب است!

 

 

عجب صبری خدا دارد!

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

سميه مامان گل دخترا
19 تیر 92 14:26
خدا رو شكر كه رو به بهبود هست. فكر هم نكنم جايش بمونه،نگران نباش.
قربون صبر خدا برم،راست راستى چه حوصله ايى دارد با ما!!!!


سمیه صبر خدا رو ببین و بر صبرت بیفزا!
shadi dokhtare maman fatemeh
19 تیر 92 14:33
هوراااااااااااااااا...هوراااااااااااااااااااا خداروشكر كوچولو بهتره..يه دست يه هوراي ديگه.....هورااااااااااااااا.


shadi dokhtare maman fatemeh
19 تیر 92 14:38
مامان دخترا ؟؟؟من نميتونم نويسنده بشم؟؟؟ميخوام از هنرهاي مامانم بذارم براي ماماناي ديگه...ممنون ميشم البته اگه دوست داشته باشين


توی چهل تیکه جا واسه تموم اونایی که چیزی برای یاد دادن میدونن هست.
ولی آدرست رو میذاشتی اقلا!
نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
19 تیر 92 15:18
اوخی
الهی قربونش بشم.
ایشالا که ردش نمیمونه.بمونه هم هزار جور راه کار داره.
روزای خوبی داریم با بچه ها.
شکر... .


ایشالا که نمونه.
به من که خیلی خوش میگذره با بچه ها!
تو رو نمیدونم؟
مامان یاسمین زهرا
19 تیر 92 15:31
خداروشکر زخمش کوچیکه من سررشته ای ندارم ولی بعید میدونم جاش بمونه.
از روی خدا شرمنده ام امیدوارم به حق این ماه ببخشتمون


ما غرّک بربک الکریم؟
کریمی خودش کارشو میکنه خانوم.
دلت محکم باشه و شرمنده نباش!
مامي حانيه
20 تیر 92 1:05
سلام
خدا رو شكر كه دخترك بهتره.راسي من وقتي 2 سالم بوده بيشونيم شكسته و در 6 سالگی یه کم اونور ترش .اما ماشالا تبلي بودم جاش خيلي كم بيداس.
انشالا زخم دخترك هم نمونه.


امیدوارم!
مامان مهسا
20 تیر 92 11:56
عزيزم نگران اين زخم كوچيك نباش
خيلي به خودت سخت گرفتي! البته حق هم داري مادري يعني نگران تا پنجاه سالگيت بچه ات هم باشي
مثبت ببين و خوشحال باش
از در كنار هم بودن و خوشبخت بودنتون حظ بصر ببر
از بس از ابن واژه حظ بصر خوشم مياد دوس دارم همش تو مكالمه هام بكار ببرمش


ممنونم از دلداریت خانوم.
منم از به کار بردنت خوشم میاد!
مامان محمد و ساقی
20 تیر 92 14:17
آخی گلم.ایشالله خوب میشه.توضیحات و نفسیرات هم عالی بود.عجب صبری خدا دارد!


خوب که میشه.
ایشالا خوب خوب بشه!
عاطفه
21 تیر 92 11:49
ایشالا که جاشنمی مونه ! ولی واقعا" عجب قلمی دارید ! بسیار بسیار ذوقیدیم از طرز تفکر تحسین برانگیزتان


من وقتی این مشوق رو دارم هی دوست دارم بنویسم.