دل نوشته ماه رمضانی!
در این که خیلی ها در ماه رمضان روزه نمیگیرند شکی نیست.
در این که خیلی ها در این ماه بیمار هستند و توانایی روزه گرفتن ندارند شکی نیست.
در این که خیلی ها توانایی روزه گرفتن هم دارند و ناغافل (!) نزدیکیهای ماه رمضان یک بیماری معده یا روده یا کلیه یا ضعیفی چشم حساس به روزه یا... سراغشان می آید (توجه کنید ، ناغافل!) هم شکی نیست.
این که خیلی ها توانایی هم دارند و اعتقادی به این حرفها ندارند هم درست!
این که ...
همه اینها درست!
اما قدیمترها...
قدیمترها نه اینکه 50 سال پیش!
یعنی از زمان کودکی ما.
فرهنگی که ما در آن بزرگ شدیم و جامعه ای که ما در آن بزرگ شدیم تظاهر به روزه خواری اینقدر برجسته نبود.
دیروز که قبل از افطار برای خرید لباس بچه ها بیرون رفتم ،
از دیدن دختر جوانی که با افتخار شیشه آب معدنی را در دست گرفته بود و هر دو قدم یکبار جرعه ای از آن سر میکشید ، دلم را مکدر کرد.
از دیدن جوانکی که پکهای محکم به سیگارش میزد ، کمی حالم گرفته شد.
از دیدن خانمی هم سن و سال خودم که وقت حساب کردن اجناسش به طرز فجیع و صداداری آدامس میجوید ، و دو بچه دیگر هم همراهش داشت،به فکر رفتم.
وقتی دختر بزرگه از خرید سر راه کلاس زبان بر میگردد و با افسوس تعریف میکند که:
" مامان تشنم بود. یه آقا اومد آب معدنی خرید و تو مغازه بازش کرد .صدای آب خوردنش پیچیده بود تو مغازه. انقدر حالم بد شد."
آنوقت دلم میگیرد.
وقتی دخترم در کلاسهای دوشنبه مدرسه، باید بایستد و نگاه کند و کل کلاس 40 نفری خوراکی و آب بخورند ، پیش دخترم کمی خجالت می کشم.
دخترهایم را از یکی دو سالگی طوری بزرگ کردم که در ماه مبارک ، در خیابان هیچ چیزی را پیش چشم روزه داران نخورند.
حتی الان دختر دومی و دخترک را جدا از دختر بزرگه می نشانم برای غذا خوردم تا حرمت روزه دار را بفمند.
نمیگویم من خط کش هستم و دیگران باید نسبت به رفتار من سنجیده شوند.
نمیگویم همه باید روزه دار باشند.
حرف من رعایت حرمتیست که خیلی وقت است درباره همه چیز از بین رفته!
چهل تیکه توسط مامان طهورا به روز است عزیزانم!
آموزش کاچی خوشگل و خوشرنگ و خوشمزه(ما که نخوردیم!)