نگاه من...نگاه دیگران
دیشب ، با دختر خواهرِ 16 ساله ام صحبت می کردیم.
در مورد سریال ما * در * ا * نه.
گفتم :"من دیالوگهای این سریال رو خیلی دوست دارم."
گفت :"اتفاقا منم حرفهاشونو خیلی دوست دارم."
گفتم:"مخصوصا اون جایی که ار * د* لان دست لرزونش رو به ر * ها نشون داد وگفت فقط بچه ی آدم میتونه کاری کنه که آدم به این حال و روز در بیاد."
گفت:"نه.اون که خودش مقصره.خاله اونجا رو دیدی که رها به مر* یم ز *ما *ن گفت عشق جوونیت گل کرده یا پول بابامو میخوای چه باحال بود؟حالشونو گرفت.نه؟"
و من در جواب فقط لبخند زدم.
و این یعنی تفاوت در نوع نگاه!
****************************************
با خواهر 39 ساله ام حرف میزدیم از برنامه "اح *س* ان* ع *لی *خ *ان* ی" و اینکه مجبور شده بود به خاطر رنگ لباسش عذرخواهی کند.
گفتم :"خوب شلوار قرمز در شأن برنامه ای به این سنگینی نبود."
گفت :"نه.به نظر من اونایی که اعتراض کردن بیکار بودن دم افطاری به این چیزا توجه کردن.
لباسش خیلی هم قشنگ بود."
و این یعنی تفاوت در نوع نگاه !
*******************************************
با دختر دایی های 32 و 29 ساله ام حرف می زدیم در مورد کاشت ناخن مصنوعی.
دختر دایی ها گفتند اشکالی ندارد و من مصرّ بودم که سراپا مشکل دارد.
گفتند مرجع تقلید گفته اشکالی ندارد.
گفتند مرجع گفته در صورتی که امکان برداشت نیست، ایرادی ندارد.
و من گفتم خوب امکان برداشتنش هست.
و در جواب شنیدم:
"ما که نمیتونیم قبل از اذان بریم پول بدیم بردارن ناخن رو و بعد از نماز بریم پول بدیم برامون بذارن دوباره.پس امکان برداشتن نیست."
می توانستم بگویم آیا اصلا نیازی به گذاشتنش هست؟
می توانستم بگویم ...
اما سکوت کردم و فقط گفتم :"ایراد ما این است که هر کداممان به گفته ی مرجع به یک دید نگاه می کنیم.و مشکلمان این است که هیچ کدام از عقلمان استفاده نمیکنیم."
و این یعنی تفاوت در نوع نگاه!
*********************************************
از این دست ، در زندگی روزمره ام زیاد است.
مدتی هست که با نوع نگاهم مشکل پیدا کرده ام.
مدتی هست که نگاهم با نگاه هیچکس یک دل و یک جهت نیست.
نه با جوانتر از خودم و نه با مسن تر از خودم.
مدتی هست که با با خودم و نگاهم مشکل پیدا کرده ام.
پست پایین هم تازه ی تازه است!