اندر احوالات دخترکِ بی شیشه و پستونک!
اگر از احوالات دخترک خواسته باشید ، ملالی نیست جز دوریِ
"می می " و "می می"!
دخترک هنوز در خانه ، گاهی شانسش را برای خوردن پستونک قیچی شده امتحان می کند و هنوز هم هر از گاهی احوال شیشه اش را می پرسد و شکل و شمایلش را بازرسی می کند تا خیالش راحت شود که قابل بازگشت هستند یا نه!
و هر بار سَرخورده به بهانه گیری الکی ادامه می دهد!
_چرا دختر دومی در را باز میکند؟
_چرا دختر بزرگه در دستشویی را می بندد؟
_چرا بچه ها با تبلت بازی میکنند؟
_چرا دختر بزرگه "یَ یَ یَ" (آدامس ) نمی دهد؟
_چرا کسی به بالش و پتویش دست زده؟
_و...
و تمام اینها انتقامیست که برای نبودن شیشه و پستونک باید پس بدهیم.
نیمه شب دخترک پس از اینکه خودش را حسابی به در و دیوار تخت می کوبد ، رضایت می دهد که شیر را با لیوان و نی بخورد.
و پس از هر جرعه حتماً تکرار می کند:
"می می اَ اَه"
" می می یَفت"(رفت)
و برای خوابیدن ، گاهی هنوز پستونک معروف را در مشتش نگه می دارد تا از بودنش اطمینان حاصل کند!
البته این اولین تجربه ام نبود.
10 سال قبل هم این تجربه را با دختر بزرگه شروع کردم و نتیجه داد.
به این شیوه:
و دختر بزرگه هم بعد از چند روز از خوردنش نا امید شد!
و اینها به زباله دان تاریخ پیوست:
البته از آنجا که من خیلی سخت چیزی را دور می اندازم ، اینها را از زباله دان تاریخ برگرداندم و یادگاری نگهداشتم!!!
دختر دومی هم پیرو بیماری اسهال و استفراغی که در 9 ماهگی گرفت ، از شدت تهوع ، این پستونک را برای همیشه از دهانش بیرون انداخت که انداخت.
و شیشه هایشان فقط در لفظ ، آشغال مالیده و سوسکی شد و کار به دارچین و این حرفها نکشید خدا را شکر!
و چه آسان هم پذیرفتند طفلکی ها!
خوب نسل جدید است دخترک.
به راحتی دو نسل قبل نمی شود گولش زد!
این بود احوالات دختر های من در باب شیشه و پستونک!
از مجموع 9 ماموریت غیر ممکنی که با دخترها در پیش رو داشتم هشت تایش به سلامتی به خیر گذشته است.
گرفتن دختر بزرگه از شیر و پستونک و پوشک
گرفتن دختر دومی از شیر و پستونک و پوشک
گرفتن دخترک از شیر وپستونک
و حالا مانده ماموریت غیر ممکن 9 .
که احتمالا تا وقتی که دخترک بیشتر به حرف نیفتاده است مسکوت باقی خواهد ماند!