پتو2
ماجرای دخترک و پتویش روز به روز پر رنگ تر میشود.و این هم تلاش دخترک برای اینکه هر جا که میرود پتو هم همراهش باشد.
و این داستان ادامه دارد تا اینکه پتو به هیچ وجه مهار نشود و دخترک دست به دامن من شود برای فیکس کردن مجدد پتو دور بدنش.
*ظهر که همسر میخوابد بساطی است سر این پتو و پس گیری آن از پدر!
**هر وقت دخترانمان کوچک هستند و تعادل کافی برای راه رفتن ندارند تمام سنگها و مکانهای پر خطر خانه پتو پیچ میشوند طبق توصیه پدر که روزی چند بخیه می زند به بدن بچه های دیگر به واسطه همین بی احتیاطی ها!پتو های پیچیده شده دور سنگهای ورودی کتابخانه کاملا گویاست!
البته هیچکدام از دختران من به وسایل خانه کاری ندارند و خانه ما زبانزد است که با وجود هر بچه کوچکی که داریم دکورش تغییر نمیکند.ولی به تمام مکانهای پر خطر پتو حتما پیچیده شده است!و در این سن بچه ها بحران کمبود پتو خانه را فرا میگیرد!