دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

سلام بر رمضان 93!

امروز ، روز تعطیل پر کاری بود. دوباره ماه رمضان دوست داشتنی ام آمده است. از فردا به خانه مان می آید.یک روز زودتر! امروزم به تمیز کاری گذشت و سر و سامان دادن خانه و خودم به رسم هر ساله. از صبح گرد گیری کردم و جارو و به امورات خانه رسیدم. و الان که مشغول نوشتن هستم ، درست ساعت یک و ده دقیقه ی نیمه شب است در حالی که خانه در حد انتظار برق می زند.(حد انتظار یعنی خانه ای با سه فرزند که جمع می کنی و می پاشند!هزار ماشاالله!!!) مبل ها جابه جا شده اند تا جا برای سفره ی افطار باز شود. میز ناهار خوری جهت صرف سحری به اتاق نقل مکان داده شد. لباس برای همسر اتو کشی شده است  تا در زمان میت بودن اینجانب در ما...
7 تير 1393

قبولِ خرداد!

به سلامتی دختر بزرگه در آزمون مدرسه ی تیزهوشان قبول شد! روز شنبه ظهر که از کار بر می گشتم ، از مدرسه تلفن زدند و خبر خوش را دادند. با همسر تصمیم گرفتیم به جای شیرینی خریدن ، بچه ها را به یک پیتزا مهمان کنیم. هماهنگی لازم با عمه بچه ها انجام شد که تا رسیدن ما به خانه ، خبر را از جایی به دختر بزرگه نرسانند. و با جماعت خانوادگیمان که در "لاین" گروه تشکیل داده ایم (اعم از خواهر شوهر ها و خواهر ها و دختر خواهر و پسر خواهر ها و ...) هماهنگ کردیم تا دختر بزرگه خبر را در نوشته های گروه بخواند. خلاصه به خانه رسیدیم و خبر را در گروه مطرح کردیم و دست و جیغ و هورا زدیم و جشن مجازی گرفتیم و نتیجه اش شد گریه ی جانسوز دخ...
2 تير 1393

برنامه ریزی کمر شکن!

دختر دومی برای روزهایش برنامه ریزی می کند. همانطور که قبلا می کرد. برنامه ریزی به کنار! من ترس این را دارم که در این برنامه سنگین و کمر شکن ، دخترم آسیبی ببیند خدای ناکرده !       1-جمع و جو*2-بازی کردن با پازل*3-باربی*4-تلویزیون*5-کامپیوتر*6-آهنگ*7-غذا*8-می خوابم*9-بستنی*10-نقاشی با مداد و مداد شمعی و آب رنگ*11-خمیر بازی*12-کتابهای قبل از غذا       دخترم چه برنامه ی سنگینی را متحمل می شود!   *می گویم :بیا سفره را پهن کنیم تا غذا بخوریم. می گوید:ای وای مامان من سه تا برنامه از غذا عقب ماندم. صبر کن تند تند بازی هایم را بکنم تا به نا...
31 خرداد 1393

...

این روزها از آن روزهایی است که دلم می خواهد چند روزی کرکره دلم را پایین بکشم و بنویسم:   "تا اطلاع ثانوی تعطیل است!" ...
29 خرداد 1393

ولیمه

برادر گرامیمان به اتفاق خانواده از سفر حج برگشتند. هفته گذشته به تهیه و تدارک میهمانی و ولیمه گذشت.     و حضور فعال دختر ها در مراسم استقبال و زدن بنر و ...       روزهایی بود برای خودش که گذشت. وقتی برای بازگرداندن زائران به فرودگاه می رفتیم ، مدام یاد روزهایی می افتادم که همسر به مکه می رفت و بر می گشت. و برای استقبال و یا بدرقه اش می رفتیم. از هر دو موقعیت بیزار بودم. از بدرقه بیزار بودم به خاطر رفتن همسر و از استقبال به خاطر آمدنش و نبودن موقعیتی برای سیر دیدنش و جبران یک ماه ندیدنش!   ...
29 خرداد 1393

روانشناسی!!!

دوچرخه ی دختر دومی را داده ایم برای تعمیر. چرخ های کمکی اش خم شده بود و نمی توانست دوچرخه را هدایت کند. به دختر دومی می گویم: "مامان جان دیگه باید بدون چرخ کمکی برانی.دیگه بزرگ شدی." دختر دومی در جواب می گوید: "نه مامان!هیچ بچه ای توی سن من نمی تونه با چرخ بدون کمک بازی کنه." می گویم: "چرا نمی تونه؟دختر عمو و پسر عموت (که یکسال از دختر دومی بزرگترند) از پارسال بدون کمک دوچرخه سواری می کنند." دختر دومی نگاهی عمیق می کند و می گوید: "مامان!شما هنوز یاد نگرفتین بچه ها رو با هم مقایسه نکنین؟!!!"   من مات و مبهوت نگاه کردم در حالی که هیچ واژه ای به ...
22 خرداد 1393

دختری با کفش های کتانی!

دخترکِ عشق کفش کتانی من!     این کفش ها 3 سال قبل توسط همسر از مکه خریداری شد جهت دختر دومی. و چون برای دختر دومی کوچک بود به چمدان لباسهای کناری خانه منتقل شد. تا امسال که اندازه دخترک شده است. و پس از تست اندازه که با موفقیت همراه بود ، دخترک راضی به در آوردنش نشد. حتی در خواب!!! لذتهای کوچک زندگی نوش جانت جانِ مادر! ...
22 خرداد 1393

مراسم چای خوران!

وقتی که خواهر ها با همدیگر مراسم چای خوران راه می اندازند و کار مهمانیشان به دو سه قوری چای پیاپی می کشد...     چنان لذتی از چای خوردن از این قوری کوچک می بردند که وصف ناشدنیست!         نوش جانتان عزیزانم! ...
20 خرداد 1393