دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

خرید کاموا

امروز رفتم خرید نخ کاموا.رفتم حسن آباد. و تا توانستیم با خواهر شوهر نخ رنگی رنگی خریدیم. من رنگهایی که کم داشتم خریدم و خواهر شوهر هم رنگهایی که نداشت.و تعدادی رنگهای مشترک!     این نخهای رنگی رنگی برای ادامه عروسک بافی و گل سر بافی و ...     این هم نخهای شال که برای خودم و مامان و زن داداش خریدم. هر کداممان چندتا! جز دو تا هفت رنگها که برای بچه ها خریدم بقیه را نمیدانم قسمت چه کسی می شود!     این کامواهای طلایی را خریدم تا رومیزی ببافم و در صورت عدم نیاز در آینده(انشااله!)بشکافم و یک بلای دیگری سرش بیاورم!   ...
16 آذر 1392

کلاه طرح نوزاد

        کلاه نوزادی: 8 دانه سر می اندازیم و 1 رج رو می بافیم. رج بعد 1 دانه ژته،یکی زیر،1 دانه ژته،یکی زیر تا آخر(ژته ها باید سوراخ بیفتد) رج بعد رو رج بعد 1 دانه ژته،2 دانه زیر،1 دانه ژته،2 دانه زیر تا آخر رج بعد رو رج بعد 1 دانه ژته،3 دانه زیر،1 دانه ژته،3 دانه زیر تا آخر رج بعد رو دفعات بعد 3 دانه می شود 4 دانه و بعد 5 دانه و 6 دانه و... رج های برگشت همه از رو هستند. اینقدر به این ترتیب می بافیم تا گردی بافت به اندازه گردی پشت سر بشه. *دانه های مشخص شده به رنگ سیاه ژته های روی کلاه است.   بعد به رج زیر شروع میکنیم و یک ر...
16 آذر 1392

عروسک بافی

یک سالی هست که دو تا از کتابهای عروسک بافی خانم مستعلی رو از حسن آباد خریدم.ولی فرصت بافتن نبود.فقط یک ساعت از روی دستورش بافتم که قبلا عکسش را گذاشتم.     تا اینکه خواهر شوهر جرقه بافت را زد و اولین عروسک بزرگ را بافت:       وبرای عید نوروز که باهم بودیم در مسافرت تصمیم گرفتیم یکی دیگر از عروسکها را شروع کنیم و ببافیم. البته من یک سارافون هم برای دخترک می بافتم که از بس خواهر شوهر گرامی تکرار کرد که هنوز عروسک را نبافتیم و کی می بافیم من سارافون را نیمه کاره گذاشتم و عروسک را شروع کردیم. و این شد نتیجه عروسک من:     ...
16 آذر 1392

شال پرنسسی

این شال گردن ها رو دادم مامانم بافت برای مربی های دختر دومی که عیدی بهشون بدم.و همچنین خانوم راننده سرویسش.اون قهوه ای رو برای راننده سرویسش بافت.اون بنفش رو برای مربی اصلیش که تازه عقد کرده و اون یکی هم برای مربی کمکی.           نمیدونم چرا اصلا اعصاب بافتن این شال ها رو ندارم.در عوض مامانم دو ساعته تمومش میکنه. ...
16 آذر 1392

پلیور بافتنی

پلیور دخترک را تمام کردم و برای دختر دومی سر انداختم.اما فکر نکنم به درد امسالشان بخورد.چون هوا گرم شده.       فکر می کنم به این مدل میگن آجری.توش از کمواهایی که از حسن آباد خریدم استفاده کردم. برای دختر دومی هم رنگ زمینه اش رو همین سفید خریدم.کمی کارهی نیمه دارم که باید اول اونها رو انجام بدم و بعد با خیال راحت بنشینم سر لباس دختر دومی.دلم میخواد برای عید یه پیراهن برای دخترک ببافم.نمیدونم میشه یا نه؟ ...
16 آذر 1392

تب بافتنی

این اولین بافته دست دختر بزرگه است در جمعه هایی که خانه مادر هستیم!   اصلا تب بافتنی کل خانواده را گرفته انگار خواهر شوهر بزرگه کاموا خریده و شال می بافد برای دخترش دختر بزرگه کاموا برداشته و لیف بافته برای مادر و یکی دیگر شروع کرده برای خودش خواهر شوهر کوچیکه(عمه کوچولو)کتاب برداشته و عروسک می بافد زهرا(دختر خواهر شوهر بزرگه)کاموا برداشته و بافتنی یاد می گیرد جمعه شب که می شود و کنار هم ردیف می نشینیم و هر کدام یک بافتنی در دست داریم مردها به شوخی می گویند راسته بافنده ها اینجاست! این هم هنر نمایی عمه کوچولو.به امید پیشرفت روز افزون ایشان در تمام مراحل زندگی!!!   ...
16 آذر 1392

کلاه کفشدوزکی

کلاه کفشدوزکی دخترک را هم تمام کردم.روز سه شنبه که میخواستم به مهمانی بروم سرش کردم و فهمیدم کمی تغییرات میخواهد.البته عکس با تغییراتش را هم میگذارم.این کلاه و قیافه مربوط به اولین دقایق بیداری دخترک است!           این ساعت را هم چند وقت قبل بافتم.همین طوری تزیینی برای دختر ها     روز یکشنبه اول بهمن تولد دختر دومی هست.میخوام امسال علاوه بر جشنی که توی خونه خواهم گرفت براش توی کلاس هم یه تولد کوچولو بگیرم.این جند سال که دختر دومی به مهد می رفت هر سال تولدش توی ماه محرم و صفر بود.حالا انگار تولد گرفتن توی کلاس براش آرزو شده.یه کیک کوچول...
16 آذر 1392