دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

دستمال کاغذی

1392/9/16 1:49
نویسنده : مامان دخترا
1,560 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها دستمال کاغذی نه تنها در خانه ما بلکه در هر خانه و ماشینی که دخترک پا بگذارد به معضلی تبدیل می شود.دستمال کاغذی خانه ما به طبقه بالایی کتابخانه رسیده و دستمال کاغذی خانه مادر به بالای تلویزیون صعود کرده و دستمال کاغذی ماشین زیر پایمان استتار شده!

دخترک وقتی دستش از همه جا کوتاه می شود و التماسهایش برای برداشتن دستمال از بالای کتابخانه جواب نمی دهد به سراغ کیف دخترها می رود و در یک حرکت انتحاری بسته دستمال جیبی را بر میدارد و خودش را به گوشه ای می رساند برای استفاده از دستمال!

 

 

و اینقدر این بینی بینوا را الکی می فشارد که جداره ها ی بینی به هم میچسبد و آب از سر و چشم دخترک جاری می شود و دخترک به گریه می افتد.

 

 

اما دخترک کوتاه نمی آید و به سراغ خواهر می رود. با خنده هایش خواهر را راضی می کند.

 

 

و عملیات فشردن بینی خواهر شروع می شود.

 

 

و هر بار هر دو محتویات دستمال را چک می کندد .حالا چرا؟من هم نمیدانم!!!سوال

 

 

آیا فکر می کنند چه چیزی می توانند در آن دستمال ببینند؟!متفکر

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مهسا
17 بهمن 91 21:37
خیلی خندیدم مخصوصا اون نگاهش به دستمال کاغذی.


به نظرت چی میبینه که هر بار نگاهش می کنه؟
شهره مامان مینو
19 بهمن 91 0:35
همیشه میخونمت ماما ن دخترا.... ببخش که اینروزهاوقت کامنت گذاشتن ندارم...

عروسک های عمه جان و لیف دختر بزرگه عالی بودن...کلی به راسته بافنده ها خندیدم...
با خوندن بزرگ شدن دختر بزرگه و حست اشک به چشمم امد و این وروجک فسقلی خونتون رو هم در دلم چلوندم... انشالله سر فرصت از سکوت درمیام و برات بیشتر کامنت میگذارم... خیلی خوشبختی... انشالله که همیشه لبخند به لب باشی و شکفتن گلهای نازتو ببینی.


ممنون خانوم.خدا مینو رو هم برای شما نگه داره.خوشبختی توی نگاه کردنمونه.حتی من هم گاهی احساس خوشبختی ندارم.چون نگاهم تغییر میکنه.کاش همیشه خوب ببینیم.
نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
19 بهمن 91 10:31
به جاااااااااان خودم طهورا هم دشمن دستمال کاغذیه


من که میگم این ورجکای آلبالو همه مثل همن!
نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
19 بهمن 91 10:32
راستی.
این قالب خیلی محشره.خیلی.
تصویر اون بالاش حالمو خوب کرد...
یه خاتون...یه مادر...

بالاخره برای انتخاب قالب تصمیم گرفتم.و نظرت خیلی انرژی داد!
راستی یه پست مثبت دیگه بذار و حال ما رو هم خوب کن!
نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
20 بهمن 91 0:54
جدی نظرم انرژی داد؟
پش بذار تکمیلش کنم
همین قالب خیلی خوبه برای تو.میدونی چرا؟
چون اون رنگی پنگی هایی که اون خانومه سرشو گذاشته روش(همونا که ریش ریش داره) میدونی منو یاد چی میندازه؟
ب
ا
ف
ت
ن
ی



اونوقت این تعریف بود؟یعنی به خودم ببالم یا خجالت بکشم؟
راستی راستی قشنگه؟
زهرا
21 بهمن 91 15:32
سلام
چقدر قالب وبلاگت فوق العاده است
خیلی قشنگه پر از حس حمایت مادرانه و ببخششه
عوضش نکن دیگه ...اصلا انگار قالب رو برای تو و این وبت ساختن
دختر بزرگه واقعا داره بزرگ میشه ...میدونی ؟منم گاهی حس میکنم دیگه کم کم داره از جمع بچه ها میزنه بیرون و میشیم 4 نفر


اره خودمم دوستش دارم.
نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
25 بهمن 91 0:20
آره به خدا.به جون خودم تعریف بود. منظورم این بود که انتخاب خیلی خوبیه.


کجا بودی نرجس؟دلم تنگ شده بود.مسافرت آیا؟؟؟