دخترکدخترک، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره
دختر دومیدختر دومی، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
دختر بزرگهدختر بزرگه، تا این لحظه: 22 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

❤❤❤سه دختر من❤❤❤

میهمانی پایان سال 2

و عضو دیگر خانه مادر: دخترک ناپدید میشود و وقتی یافت می شود که گوشه پشتی اتاق عمو سنگر گرفته و با گوشی عمو سر و کله میزند.     با دیدن عمو و مطالبه گوشی دخترک بسیار با وقار و سنگین گوشی را پس میدهد.بدون هیچ گونه مقاومت و یا حتی دریغ از نگاهی که در چشمان عمو بیندازد.     عمو دلش میسوزد و گوشی را پس می دهد و دخترک را شاد میکند.     و در قبال این همه لطف و از خودگذشتگی عمو دخترک هم از خجالتش در می آید .       *********************************************************   وقتی سبد ن باشد دخ...
16 آذر 1392

کاش خانه ما...

کاش خانه ما جایی داشت برای بازی کردن تا این دخترک مجبور نباشد که با این سختی خود را در پاکتی تبلیغاتی بچپاند و بازی کند.       از دیشب تا حالا دخترک در این مکان و با سختی بسیار بازی می کند. ادامه مطلب گویاست...         ...
16 آذر 1392

دخترک خودکار

دخترک برای خودش زیر انداز پهن کرده و دستمال مرطوب و مخلفات آورده تا  پوشکش را عوض کند.بعد هم نشسته و تلاش میکند تا شلوارش را در آورد.من چه غمی دارم با این فرزندان خودکار و خودجوش؟؟؟     ...
16 آذر 1392

بدون عنوان

تاب دخترک را بردیم خانه مادر تا کمتر اینطرف و آنطرف بزند.از بس دنبال بچه ها می دود .اما شده بود بلای جان.نه پایین می آمد و نه اجازه می داد دخترها دست به تابش بزنند. البته این قاعده دخترک در مورد کالسکه و چرخ فروشگاه هم صدق می کند و فقط دختر بزرگه را شامل میشود.حتی وقتی در کالسکه نشسته است دختر بزرگه نباید از کالسکه او جلوتر راه برود!این هم نوعی است برای خودش!     ...
16 آذر 1392

آن دختر با سبد آمد

آن دختر آمد! آن دختر با سبد آمد! این روزها هر چیز در خانه گم میشود یا ناگهان غیب می شود را باید از سبد دخترک پیدا کرد.بازی این روزهای دخترک همین است که سبد را هل می دهد و در خانه راه میرود و هر چیزی را که چشمش بگیرد بر میدارد و در سبد می گذارد و دوباره به مراسم یافتن اشیا ادامه می دهد.     از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در این سبد پیدا می شود.از لنگه دمپایی تا مجله من و کرم و وسایل دختر ها که گل سر سبد وسایل این سبد میشود البته اگر بگذارند دخترک لحظاتی را با آنها صفا کند!     و در این بین رد شدن دخترک با سبدش از روی چارچوبهای در مصیبتی است برای خودش و البته من و خواهر...
16 آذر 1392

دستمال کاغذی

این روزها دستمال کاغذی نه تنها در خانه ما بلکه در هر خانه و ماشینی که دخترک پا بگذارد به معضلی تبدیل می شود.دستمال کاغذی خانه ما به طبقه بالایی کتابخانه رسیده و دستمال کاغذی خانه مادر به بالای تلویزیون صعود کرده و دستمال کاغذی ماشین زیر پایمان استتار شده! دخترک وقتی دستش از همه جا کوتاه می شود و التماسهایش برای برداشتن دستمال از بالای کتابخانه جواب نمی دهد به سراغ کیف دخترها می رود و در یک حرکت انتحاری بسته دستمال جیبی را بر میدارد و خودش را به گوشه ای می رساند برای استفاده از دستمال!     و اینقدر این بینی بینوا را الکی می فشارد که جداره ها ی بینی به هم میچسبد و آب از سر و چشم دخترک جاری می شود و دختر...
16 آذر 1392

پتو2

ماجرای دخترک و پتویش روز به روز پر رنگ تر میشود.و این هم تلاش دخترک برای اینکه هر جا که میرود پتو هم همراهش باشد.         و این داستان ادامه دارد تا اینکه پتو به هیچ وجه مهار نشود و دخترک دست به دامن من  شود برای فیکس کردن مجدد پتو دور بدنش. *ظهر که همسر میخوابد بساطی است سر این پتو و پس گیری آن از پدر! **هر وقت دخترانمان کوچک هستند و تعادل کافی برای راه رفتن ندارند تمام سنگها و مکانهای پر خطر خانه پتو پیچ میشوند طبق توصیه پدر که روزی چند بخیه می زند به بدن بچه های دیگر به واسطه همین بی احتیاطی ها!پتو های پیچیده شده دور سنگهای ورودی کتابخانه کاملا گویاست! ...
16 آذر 1392